کلمه جو
صفحه اصلی

modernness


تازگی، تجدد، برابری با اصول امروزی ها

انگلیسی به فارسی

مدرنیته


انگلیسی به انگلیسی

• modernity; state of being modern

جملات نمونه

1. The debates about ancientness and modernness between Minturno and Cinthio in the Italian Renaissance and seven men of letters in the Ming Dynasty of China are the two typical ones.
[ترجمه ترگمان]مباحث مربوط به ancientness و modernness بین Minturno و Cinthio در دوره رنسانس ایتالیا و هفت مرد از حروف در دودمان مینگ چین دو نمونه نوعی هستند
[ترجمه گوگل]بحث در مورد باستانی و مدرنیته بین Minturno و Cinthio در رنسانس ایتالیایی و هفت شخصیت نامه در سلسله مینگ چین دو نوع معمول است

2. It has become from "pre-modernness" monism to "modernness" binary view.
[ترجمه ترگمان]از دیدگاه دوگانه \"modernness\" از \"pre\" به \"modernness\" تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]از مونیزم پیش مدرن تا دیدگاه بنیادی 'مدرنیته' تبدیل شده است

3. The debates between ancientness and modernness, inheritance and innovation, conservativeness and radicalness in the trend of thought in literature and art have been going on.
[ترجمه ترگمان]مباحثات بین ancientness و modernness، ارث و نوآوری، conservativeness و radicalness در روند تفکر در ادبیات و هنر ادامه داشته است
[ترجمه گوگل]بحث و گفتگو بین بینایی باستانی و مدرنیته، ارث و نوآوری، محافظه کارانه و رادیکال در روند تفکر در ادبیات و هنر ادامه دارد

4. The modernness of the tone is the thing that will strike most readers apart from these contrasts.
[ترجمه ترگمان]لحن صدا چیزی است که بیشتر خوانندگان را از این تضاد جدا می کند
[ترجمه گوگل]مدرنیته این چیزی است که بیشتر خوانندگان را از این تفاوتها برمیانگیزد

5. This will help to push the research into his proses to a new perspective "modernness" and also offer some useful experience for the present study of the kind.
[ترجمه ترگمان]این کار به سوق دادن تحقیقات به دیدگاه خود به دیدگاه جدید \"modernness\" کمک خواهد کرد و همچنین یک تجربه مفید برای مطالعه حاضر از این نوع ارائه خواهد داد
[ترجمه گوگل]این کمک خواهد کرد که تحقیقات خود را به سوی پروسه های خود به یک «مدرنیته» جدیدی تبدیل کند و همچنین تجربه ای مفید برای مطالعه حاضر در مورد نوع آن ارائه دهد

6. The building process should stick to linking the commonness and uniqueness, tradition and modernness, scientific spirits and humanitarian spirit, revolutionary politics and constructive politics.
[ترجمه ترگمان]فرآیند ساخت باید به مرتبط ساختن ابتذال و یگانگی، سنت و modernness، روح علمی و روح انسانی، سیاست انقلابی و سیاست سازنده باشد
[ترجمه گوگل]روند ساخت و ساز باید به پیوند کلیه و منحصر به فرد، سنت و مدرنیته، ارواح علمی و روحیه انسانی، سیاست انقلابی و سیاست سازنده تبدیل شود

7. The repeated emergence of conservatism reflects Chinese intellectuals' worry over modernness.
[ترجمه ترگمان]ظهور تکراری محافظه کاری نشان دهنده نگرانی روشنفکران چینی در مورد modernness است
[ترجمه گوگل]ظهور تکراری محافظه کارانه، بازتابی از نگرانی روشنفکران چینی در مدرنیته است

پیشنهاد کاربران

یا مُدرن می توانیم بگوییم یا نُوین.
Modern =
مدرن/نوین
Modernly =
مدرنانه/نوینانه
Modernity =
مدرنگی/نوینی/نوینگی
Modernize =
مدرنیدن/نوینیدن
Modernizing =
مدرنیدن، مدرنان/نوینیدن، نوینان
مُدرنان مانند خندان ( کسی که میخنند = چیزی که می مدرند )
Modernizer =
مدرننده/نویننده
Modernized =
مدرنیده/نوینیده
Modernization =
مدرنش/نوینش/مدرن سازی، نوین سازی
Modernness =
مدرنیَّت/نوینیَّت
Modernism =
مدرنگرایی/نوینگرایی
Modernist =
مدرنگرا/نوینگرا
*Modernistize =
مدرنگرایاندن/نوینگرایاندن
*Modernistized =
مدرنگرایانده/نوینگرایانده
*Modernistizaion =
مدرنگرایانش/نوینگرایانش
Modernistic =
مدرنگرایک/نوینگراییک
Modernisticize = مدرنگرایکاندن/ نوینگرایکاندن
*Modernisticizer =
مدرنگرایکاننده/نونیگراییکاننده
*Modernisticized =
مدرنگرایکانده/نوینگرایکانده
*Modernisticization =
مدرنگرایکانش/نونینگرایکانش
*Modernistical =
مدرنگرایین/نوینگرایین
*Modernistically =
مدرنگرایینانه/نوینگرایینانه
*Modernisticalize =
مدرنگرایینیدن/نونینگرایینیدن
*Modernisticalizer =
مدرنگراییننده/نونیگراییننده
*Modernisticalized =
مدرنگرایینیده/نونیگرایینیده
*Modernisticalization =
مدرنگرایینش/نوینگرایینش

آن واژه هایی که با ستاره = * مشخص شده، بدین معنی ایه که یا اصلا در زبان وجود نداره، یا به ندرت بکار میره.




کلمات دیگر: