کلمه جو
صفحه اصلی

hurl


معنی : پرتاب، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن
معانی دیگر : (با زور و شدت) پرتاب کردن، افکندن، فروانداختن، برانداختن، به زیرافکندن، (با شدت و حرارت) گفتن، پرخاش کردن، آماج قرار دادن، (با زور و شدت) حرکت کردن یا دادن، (بیس بال) توپ را انداختن

انگلیسی به فارسی

عجله کن، پرتاب، لگد، پرتاب کردن، انداختن، پرت کردن


پرتاب، پرت، لگد، پرتاب کردن، پرت کردن، انداختن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: hurls, hurling, hurled
(1) تعریف: to throw forcefully.
مترادف: cast, fling, heave, pitch, sling, throw
مشابه: bowl, catapult, chuck, deliver, hurtle, issue, launch, shy, toss

- The pitcher hurled the ball toward home plate.
[ترجمه صونا عزیزپور] گوی زن، توپ را به سمت خان اصلی ( جایگاه توپ زن در میدان بیس بال ) پرتاب کرد.
[ترجمه ترگمان] این پارچ توپ را به سمت صفحه خانگی پرتاب کرد
[ترجمه گوگل] چوبک توپ را به طرف صفحه اصلی پرتاب کرد
- In anger, he hurled the vase across the room.
[ترجمه مارال رحمتی] با عصبانیت، گلدان را به سمت اتاق پرتاب کرد.
[ترجمه Betty] با عصبانیت گلدان را به سمت دیگر اتاق پرتاب کرد
[ترجمه ترگمان] با عصبانیت گلدان را روی میز پرتاب کرد
[ترجمه گوگل] در خشم، گلدان را در اطراف اتاق پرتاب کرد

(2) تعریف: to utter with vehemence.
مترادف: fulminate, sling
مشابه: fling, shoot

- Several onlookers hurled insults at the protesters.
[ترجمه ترگمان] چندین تماشاچی به معترضان توهین کردند
[ترجمه گوگل] چندین نفر از تماشاچیان توهین به معترضین را تحریک کردند
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to throw something forcefully.
مترادف: throw
مشابه: cast, pitch

(2) تعریف: in baseball, to pitch.
مترادف: pitch
اسم ( noun )
مشتقات: hurler (n.)
• : تعریف: a forceful throw.
مترادف: pitch, throw
مشابه: cast, chuck, fling, heave, shy

• throw, cast, toss
if you hurl something, you throw it with a lot of force.
if you hurl abuse or insults at someone, you shout abuse or insults at them.
see also hurling.

مترادف و متضاد

پرتاب (اسم)
put, toss, projection, shy, tilt, jet, pitch, shove, throw, fling, casting, hurl, jaculation, pounce

لگد (اسم)
kick, hurl, trample

پرتاب کردن (فعل)
pelt, slog, project, sling, lunge, thrust, pitch, shove, throw, hurl, shoot, skeet, jaculate

پرت کردن (فعل)
precipitate, toss, shy, launch, throw, fling, hurl, hurtle, flounce, jaculate

انداختن (فعل)
drop, relegate, souse, put, hitch, toss, launch, cast, sling, thrust, lay away, fell, throw, fling, hurl, hurtle, delete, omit, shovel, hew, jaculate

throw forcefully


Synonyms: bung, cast, chuck, chunk, fire, fling, gun, heave, launch, let fly, lob, peg, pitch, project, propel, send, sling, toss


جملات نمونه

He hurled himself at the thief.

او خود را به سوی دزد جهانید (پرید به دزد).


1. hurl insults at
توهین کردن به،آماج تحقیر و توهین قرار دادن

2. In the past, armies used catapults to hurl heavy stones at enemy fortifications.
[ترجمه امین] در گذشته ، ارتش ها از منجنیق ها استفاده می کردند تا سنگ های سنگین را به سمت استحکامات دشمن پرتاب کنند.
[ترجمه ترگمان]در گذشته، ارتش های catapults برای پرتاب سنگ های سنگین به استحکامات دشمن استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]در گذشته، ارتش ها از سنگ مصنوعی استفاده می کردند تا سنگ های سنگین را در دفاعیات دشمن پرتاب کنند

3. The young track and field athlete could already hurl the discus 60 yards.
[ترجمه ترگمان]ورزش کار جوان و ورزش کار می تواند دیسک را ۶۰ یارد پرتاب کند
[ترجمه گوگل]ورزشکار جوان و ورزشکار می تواند 60 پله دیسک را پرتاب کند

4. I'll hurl you out of the company if you dare say the secret!
[ترجمه ترگمان]اگر جرات می کنی این راز را به زبان بیاوری، تو را از شرکت بیرون می اندازم
[ترجمه گوگل]اگر شما جرأت راز را بگویید، من از شرکت خارج می شوم!

5. To start a rumour for me might not hurl away on my election.
[ترجمه ترگمان]برای شروع یک شایعه برای من ممکن است که در انتخابات شکست نخورم
[ترجمه گوگل]برای شروع یک شایعه برای من ممکن است در انتخابات من را از بین ببرد

6. The club leader was dismissed for trying to hurl his weight about, which the young people refused to accept.
[ترجمه ترگمان]رهبر این باشگاه به خاطر تلاش برای پرت کردن وزن خود، که جوانان حاضر به قبول آن نبودند، مرخص شد
[ترجمه گوگل]رهبر باشگاه برای تلاش برای کاهش وزن خود، که جوانان حاضر به پذیرش آن بودند، اخراج شد

7. She wanted to hurl herself into his arms.
[ترجمه ترگمان]دلش می خواست خود را در آغوش او فرو کند
[ترجمه گوگل]او می خواست خودش را در آغوش بگیرد

8. It took only one heave to hurl him into the river.
[ترجمه ترگمان]فقط یک تکان خورد و او را به طرف رودخانه پرتاب کرد
[ترجمه گوگل]تنها یک بار او را به سمت رودخانه بردند

9. The best cure for unhappiness is to hurl yourself into your work.
[ترجمه ترگمان]بهترین درمان بدبختی اینه که خودت رو به کار خودت بندازی
[ترجمه گوگل]بهترین درمان برای ناراحتی، این است که خود را به کار خود بسپارید

10. You won't hurl yourself away on such a scum, will you?
[ترجمه ترگمان]تو خودت را از این کثافت دور نمی کنی، مگر نه؟
[ترجمه گوگل]شما در چنین کلاهبرداری خود را از دست نخواهید داد، آیا شما؟

11. The club leader was dismissed for trying to hurl his weight around, which the young people refused to accept.
[ترجمه ترگمان]رهبر این باشگاه به خاطر تلاش برای پرت کردن وزن خود که جوانان از قبول آن خودداری کردند، مرخص شد
[ترجمه گوگل]رهبر باشگاه برای تلاش برای کاهش وزن خود، که جوانان حاضر به پذیرش آن بودند، اخراج شدند

12. Scott recruited an Olympic athlete to hurl the hammer and London skinheads as audience extras.
[ترجمه ترگمان]اسکات یک ورزش کار المپیک را استخدام کرد تا the و skinheads لندن را به عنوان تماشاچی، پرتاب کند
[ترجمه گوگل]اسکات یک ورزشکار المپیک را استخدام کرد تا اسکایپ های چکش و لندن را به عنوان مخاطبان مورد استفاده قرار دهد

13. Sufficiently large impacts can hurl crater ejecta to any point on the lunar surface.
[ترجمه ترگمان]این اثرات بزرگ می توانند دهانه آتشفشان را به هر نقطه ای در سطح ماه پرتاب کنند
[ترجمه گوگل]تاثیرات بزرگی می تواند به هر نقطه ای بر روی سطح ماه می افزاید: ejecta دهانه

14. I hurl myself at the soldier.
[ترجمه ترگمان]خودم را به سرباز می اندازم
[ترجمه گوگل]من خودم را در سربازخانه می کشم

They hurled bricks at the soldiers.

آنان به (طرف) سربازان آجر پرت کردند.


She hurled the ring I had given her in my face.

انگشتری را که به او داده بودم به صورتم پرتاب کرد.


They hurled the tyrant from his throne.

آنان ستمگر را از تخت خود فرو افکندند.


The natives hurled insults at him.

بومیان او را هدف توهین قرار دادند.


All the accusations hurled against him were false.

همه‌ی اتهاماتی که به او وارد آمده بود، دروغ بود.


پیشنهاد کاربران

محکم پرت کردن

پرت کردن چیزی مثل سنگ، کتاب یا . . .

عصبانی بودن ازدست کسی یا چیزی

پرتاب کردن چیزی از روی اصبانیت

حالم داره بهم میخوره

نیرومند قوی

hurl back = به عقب راندن

to hurl=to vomit
http://www. idioms4you. com/complete - idioms/to - hurl. html
بالا آوردن


کلمات دیگر: