کلمه جو
صفحه اصلی

simpleminded


ساده لوح، ساده دل، کم استعداد، ساده دل، ساده لوح، خوش باور

انگلیسی به فارسی

ساده لوح، ساده دل، کم استعداد


ساده، کم استعداد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: simplemindedly (adv.), simplemindedness (n.)
(1) تعریف: not complex or sophisticated.

- I was rather simpleminded at that time and believed anything people told me.
[ترجمه ترگمان] من در آن زمان بیش از پیش به این فکر می کردم و اعتقاد داشتم که مردم به من گفته اند
[ترجمه گوگل] من در آن زمان نسبتا ساده بودم و معتقدم هرچیزی که مردم به من گفتند

(2) تعریف: resulting from a lack of deep and clear thought; foolish, stupid.
مشابه: ill-conceived, naive, stupid

- Their simpleminded solution had the opposite effect of what they intended.
[ترجمه ترگمان] راه حل simpleminded اثر معکوس آن چیزی بود که آن ها قصد داشتند
[ترجمه گوگل] راه حل ساده و ساده آنها، تأثیر متقابل آنها را در نظر گرفت

(3) تعریف: mentally dull or deficient.

• naive, unsophisticated; foolish, silly; mentally impaired
a simple-minded person interprets things in a way that is too simple, because they do not understand how complicated things are; used showing disapproval.
you can also refer to someone who is mentally slow or confused as simple-minded.

مترادف و متضاد

unsophisticated


Synonyms: brainless, childlike, clueless, crude, dumb, feeble-minded, idiotic, ignorant, moronic, naive, slow, stupid, uncomplicated, unschooled, unstudied, untutored, unworldly


جملات نمونه

1. The film was attacked in many intellectual quarters from both the left and the right, for being false or simple-minded.
[ترجمه ترگمان]این فیلم در بسیاری از بخش های فکری هم از چپ و راست به دلیل غلط بودن یا simple مورد حمله قرار گرفت
[ترجمه گوگل]این فیلم در بسیاری از محوطه های فکری از چپ و راست، برای اشتباه یا ساده اندیشانه مورد حمله قرار گرفت

2. A network, or society, of very simpleminded decision-making centers like these formed an organism that exhibited remarkable agility and adaptability.
[ترجمه ترگمان]یک شبکه، یا جامعه، از مراکز تصمیم گیری بسیار simpleminded مانند این، یک ارگانیسم تشکیل می دهد که چابکی و سازگاری قابل توجهی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]یک شبکه یا جامعه، از مراکز تصمیم گیری بسیار ساده مانند این تشکیل یک ارگانیسم است که چابکی و سازگاری قابل توجهی را نشان می دهد

3. An objector will immediately point to the lack of stability of this simple, some will say simple-minded, hierarchy.
[ترجمه ترگمان]یک objector فورا به عدم ثبات این سادگی اشاره خواهد کرد، برخی خواهند گفت که ساده و سلسله مراتب هستند
[ترجمه گوگل]یکی از مخالفان بلافاصله به عدم ثبات این ساده، سلسله مراتب ساده ای فکر می کند

4. Zen had always derived much amusement from Ellen's simple-minded approach to current affairs.
[ترجمه ترگمان]ذن همیشه از رویکرد ساده و مصمم الن به امور جاری لذت می برد
[ترجمه گوگل]ذن همیشه از رویکرد ساده ی الن به امور جاری بسیار سرگرم کننده بود

5. The story is simple, not to say simple-minded.
[ترجمه ترگمان]داستان ساده است، نه گفتن ساده
[ترجمه گوگل]داستان ساده است، نه ساده فکر

6. It is hard not to sympathise with those simple-minded viewers and tabloid newspaper editors who mistake the characters for the actors.
[ترجمه ترگمان]برای همدردی با آن بینندگان ساده و سردبیر روزنامه مصور که شخصیت بازیگران را اشتباه می گیرند، دشوار است
[ترجمه گوگل]دشوار است با تماشاگران ساده و خیالی و سردبیران روزنامه نگاری که با شخصیت های بازیگران اشتباه می گیرند، همدردی نداشته باشند

7. It sounds simple-minded, and perhaps it was, but it was all we could do.
[ترجمه ترگمان]به نظر ساده می امد، و شاید هم بود، اما تنها کاری بود که می توانستیم انجام دهیم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد ساده به نظر می رسد، و شاید این بود، اما همه ما می توانستیم انجام دهیم

8. Thus Ben Jonson on the simple-minded reading public of 162
[ترجمه ترگمان]از این رو بن جانسون با ذهن ساده از ۱۶۲ فیلم می خواند
[ترجمه گوگل]بنابراین بن جانسون در 162 نفر از خوانندگان ساده فکر

9. Sylvie was a simple-minded romantic.
[ترجمه ترگمان]سیلوی هم رمانتیک بود
[ترجمه گوگل]سیلوی یک رمانتیک ساده بود

10. The graphics depicting troop movements are simple-minded and drawn on forgettable backgrounds.
[ترجمه ترگمان]گرافیکی که حرکات سربازان را نشان می دهد ساده است و با پس زمینه های نرم کشیده می شوند
[ترجمه گوگل]گرافیک نشان دادن حرکات سرباز ساده است و در زمینه های فراموش شده کشیده شده است

11. Nevertheless, by posing questions rather than serving up morals, he's caught some flak from simple-minded gay critics.
[ترجمه ترگمان]با این حال، با مطرح کردن سوالات به جای خدمت به اخلاقیات، او برخی از منتقدان همجنسگرا را مورد انتقاد قرار داد
[ترجمه گوگل]با این وجود، با ارائه سوالات به جای خدمت به اخلاق، او از برخی از منتقدان همجنسگرای ساده به دام افتاده است

12. It is also simple-minded to assert that everyone can or should be involved in the complexities of designing universities or opera houses.
[ترجمه ترگمان]همچنین ساده است که تاکید کنیم که هر کسی می تواند یا باید در پیچیدگی های طراحی دانشگاه ها و یا اپرا دست داشته باشد
[ترجمه گوگل]همچنین تصور می شود که هر کسی می تواند یا باید در پیچیدگی های طراحی دانشگاه ها و اپرا نقش داشته باشد

13. However simple-minded the above example may appear, it underlines the need for caution in examining the results of statistical computations.
[ترجمه ترگمان]با این حال، مثال بالا ممکن است ظاهر شود، بر نیاز به احتیاط در بررسی نتایج محاسبات آماری تاکید می کند
[ترجمه گوگل]با این حال به نظر می رسد که مثال فوق ممکن است به نظر برسد، این امر نیاز به احتیاط در بررسی نتایج محاسبات آماری را برجسته می کند

14. Some simpleminded observers fear that foreign enterprise will dominate government circles.
[ترجمه ترگمان]برخی ناظران simpleminded از این می ترسند که شرکت های خارجی بر حلقه های دولتی تسلط داشته باشند
[ترجمه گوگل]بعضی از ناظران ساده به این فکر می کنند که شرکت های خارجی در محافل دولتی غالب خواهند شد

پیشنهاد کاربران

addle - brained, backward, brainless, a bit lacking, foolish, idiot
ساده
ساده لوح
خنگ
کودن
عقب افتاده

ساده انگارانه


کلمات دیگر: