1. to dive into a foxhole
به داخل جان پناه پریدن
2. to dive into one's work
غرق در کار خود شدن
3. a high dive
شیرجه از ارتفاع زیاد
4. take a dive
(امریکا - خودمانی - مسابقه ی مشت زنی) عمدا باختن
5. he made a dive for the ditch
پرید توی گودال.
6. now i am going to dive too, here goes!
حالا منهم شیرجه می روم - هرچه بادا باد!
7. the perfect execution of a dive
اجرای بی نقص یک شیرجه (در آب)
8. he felt a sudden impulse to dive in the water
او ناگهان احساس کرد که می خواهد توی آب شیرجه برود.
9. stock prices have taken a nose dive
بهای سهام افت زیادی کرده است.
10. the plane yawed and made a dive toward the target
هواپیما کج شد و به سوی هدف شیرجه رفت.
11. these birds are notorious for their ability to dive into water
قدرت این پرندگان در شیرجه رفتن در آب معروف است.
12. as the enemy boat approached, the submarine began to dive
با نزدیک شدن کشتی دشمن،زیردریایی شروع به زیر آب رفتن کرد.
13. You dive in first and test the temperature of the water.
[ترجمه ب گنج جو] با اولین شیرجه ای که داخل آب می زنید ، دمای آب دستتون میاد.
[ترجمه ترگمان]شما در ابتدا در آب شیرجه می زنید و درجه حرارت آب را تست می کنید
[ترجمه گوگل]ابتدا به شیرجه بروید و درجه حرارت آب را آزمایش کنید
14. The plane went into a steep dive.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به یک شیرجه تند رفت
[ترجمه گوگل]هواپیما به شیرجه تند رفت
15. The port had been attacked by German dive bombers for the past five days.
[ترجمه ترگمان]این بندر در طی پنج روز گذشته توسط بمب افکن های dive آلمانی مورد حمله قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]این بندر طی پنج روز گذشته توسط بمب افکن های شیرجه آلمان مورد حمله قرار گرفته است
16. There would be a dive for the bar as soon as the show finished.
[ترجمه ترگمان]به محض اینکه نمایش تموم شد، یه شیرجه برای بار بود
[ترجمه گوگل]به محض این که نمایش به پایان رسید، یک نوار شیرجه برای نوار خواهد بود
17. He made a sudden dive for Uncle Jim's legs to try to trip him up.
[ترجمه ترگمان]ناگهان به سوی پاهای عمو جیم رفت تا او را از خواب بیدار کند
[ترجمه گوگل]او برای قدم زدن عمو جیم به ناگهان سعی کرد تا او را بیرون کند
18. The news put shares in a dive .
[ترجمه ترگمان]این خبر سهام را در یک شیرجه به اشتراک گذاشت
[ترجمه گوگل]این اخبار سهام را در یک شیرجه قرار دادند
19. The aircraft appeared to dive vertically towards the crowd.
[ترجمه ترگمان]هواپیما به صورت عمودی به سمت جمعیت شیرجه زد
[ترجمه گوگل]این هواپیما ظاهرا به سمت عمودی به طرف جمعیت حرکت کرد
20. Profits really took a dive last year.
[ترجمه ترگمان]سود واقعا در سال گذشته اوج گرفت
[ترجمه گوگل]سود سال گذشته واقعا شیرجه گرفت
21. She made a running dive to get across the crevasse.
[ترجمه ترگمان]او برای عبور از شکاف در حال دویدن بود
[ترجمه گوگل]او یک غواصی را انجام داد تا بتواند در سراسر حفره نفوذ کند
22. She was standing by a pool, about to dive in.
[ترجمه ترگمان]او کنار استخر ایستاده بود و می خواست به داخل شیرجه بزند
[ترجمه گوگل]او با یک استخر ایستاده بود، در حال رفتن به داخل