کلمه جو
صفحه اصلی

contagious


معنی : ساری، واگیر، مسری، واگیردار
معانی دیگر : پراکنده شونده، سرایت پذیر، واگیرگونه، وابسته به پرستاری از بیماران واگیرگر (دارای بیماری مسری)

انگلیسی به فارسی

(نیز مجازی،پزشکی) (بیماری، هیجان، خنده و غیره) واگیردار، مُسری


(پزشکی) (شخص) آلوده، سرایت‌دهنده


مسری، واگیردار، واگیر، ساری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: contagiously (adv.), contagiousness (n.)
(1) تعریف: capable of being spread from person to person by contact or association.
مترادف: communicable, infectious, transmissible, transmittable
مشابه: catching, epidemic, pandemic, pestilential, transferable

- Measles is a contagious disease.
[ترجمه kkkk] سرخک یک بیماری واگیر دار است.
[ترجمه ترگمان] سرخک بیماری مسری است
[ترجمه گوگل] سرخک یک بیماری مسری است
- The infection is highly contagious.
[ترجمه ککک] عفونت بسیار واگیر دار است
[ترجمه ترگمان] عفونت به شدت مسری - ه
[ترجمه گوگل] عفونت بسیار مسری است

(2) تعریف: carrying or capable of spreading a disease.
مشابه: leprous, rabid, sick

- The sick child is contagious and shouldn't be in school.
[ترجمه هیولا] مریضی کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد
[ترجمه ترگمان] کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد
[ترجمه گوگل] کودک بیمار مسری است و نباید در مدرسه باشد

(3) تعریف: spreading easily and rapidly from person to person.
مترادف: infectious
مشابه: catching, epidemic

- The fear was contagious and swept through the village.
[ترجمه ترگمان] ترس مسری بود و از میان دهکده می گذشت
[ترجمه گوگل] ترس از طریق روستا مسری بود
- The joke wasn't that funny but all the children were soon overcome with contagious laughter.
[ترجمه ترگمان] این شوخی خنده دار نبود، اما همه بچه ها به زودی غش غش غش کردند
[ترجمه گوگل] شوخی این خنده دار نبود اما همه بچه ها به زودی با خنده واگیردار غلبه کردند

• infectious, communicable, transmissible, catching
a contagious disease can be caught by contact with people or things that are infected with it.
a contagious feeling or attitude spreads quickly among a group of people.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] واگیری

مترادف و متضاد

ساری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous

واگیر (صفت)
catching, infectious, contagious, epidemic

مسری (صفت)
transmissible, virulent, catching, infectious, contagious, pestiferous, epidemic, zymotic

واگیردار (صفت)
contagious, zymotic

communicable


Synonyms: catching, deadly, endemic, epidemic, epizootic, impartible, infectious, inoculable, pestiferous, pestilential, poisonous, spreading, taking, transmissible, transmittable


Antonyms: noncommunicable


جملات نمونه

1. Scarlet fever is contagious.
تب مخملک واگیر دار است

2. I find that yawning is often contagious.
پی برده ام که خمیازه کشیدن اغلب مسری است

3. Interest in the project was contagious, and soon all opposition to it collapsed.
علاقه به این پروژه همه گیر شد,و به زودی تمام مخالفت ها از بین رفت

4. contagious laughter
خنده ی واگیر مانند،خنده ی القایی

5. contagious abortion
(دامداری) بچه اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)

6. cancer is not contagious
سرطان واگیردار نیست.

7. his humor is contagious
شوخ طبعی او واگیردار است.

8. the management of contagious diseases
کنترل بیماری های واگیردار

9. doctors are now more circumspect about contagious diseases
دکترها اکنون در مورد بیماری های مسری محتاطترند.

10. so far we have been able to contain that contagious disease
تا به حال توانسته ایم آن بیماری واگیر را مهار کنیم.

11. It's a highly contagious infection.
[ترجمه ترگمان]این یک عفونت بسیار مسری است
[ترجمه گوگل]این یک عفونت بسیار مسری است

12. People with contagious diseases should be isolated.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به بیماری های مسری باید از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به بیماری های مسری باید جدا شوند

13. Antonio has a contagious enthusiasm for the beautiful aspect of food.
[ترجمه ترگمان]آنتونیو، شور و شوق مسری برای جنبه زیبا غذا دارد
[ترجمه گوگل]آنتونیو یک اشتیاق مسری برای جنبه زیبایی از غذا است

14. The new disease proved contagious.
[ترجمه ترگمان]این بیماری جدید مسری بود
[ترجمه گوگل]بیماری جدید بیماری مسری است

15. Keep him off school till he stops being contagious.
[ترجمه ترگمان]اونو از مدرسه خارج کن تا وقتی که دیگه واگیردار نیست
[ترجمه گوگل]او را مدرسه نگه دارید تا او مسدود شود

16. The belief in Hawaii that leprosy was contagious was accompanied by the thought that the disease might be communicated through vaccination.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به هاوایی که جذام مسری بود، همراه با این اندیشه بود که این بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون منتقل شود
[ترجمه گوگل]اعتقاد به هاوایی که جهنمی مسری بود، با این فکر همراه بود که این بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون ارتباط برقرار شود

17. It’s not contagious, you know. Death is as natural as life. It’s part of the deal we made. Mitch Albom
[ترجمه ترگمان]این مسری نیست، می دانید مرگ نیز مانند زندگی طبیعی است این قسمتی از معامله است که ما انجام دادیم میچ albom
[ترجمه گوگل]این مسری نیست، می دانید مرگ به عنوان زندگی طبیعی است این بخشی از معامله ای است که ما انجام دادیم میچ آلبوم

18. He's got a contagious laugh.
[ترجمه ترگمان]او یک خنده مسری دارد
[ترجمه گوگل]او یک خنده واگیردار دارد

19. For example, recessions and inflations can be highly contagious among nations.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، recessions و inflations می تواند در میان ملت ها به شدت مسری باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، رکود و تورم می تواند در بین ملل بسیار مخاطره آمیز باشد

20. People with measles are highly contagious.
[ترجمه ترگمان]مردم مبتلا به سرخک به شدت مسری هستند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به سرخک بسیار مسری هستند

21. Quinn's lust for life is contagious.
[ترجمه ترگمان]شهوت کویین برای زندگی مسری است
[ترجمه گوگل]شهوت کوین برای زندگی مسری است

Cancer is not contagious.

سرطان واگیردار نیست.


contagious laughter

خنده‌ی واگیر مانند، خنده‌ی القایی


اصطلاحات

contagious abortion

(دامداری) بچه‌اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)


پیشنهاد کاربران

سرایت کننده

* معنی اصلی آن " مسری یا سرایت کننده" می باشد، مثل بیماری سرایت کننده ( که از طریق لمس کردن منتقل میشن )

* اما معنی دوم آن زمانی ست که: اگر احساس، دیدگاه یا کاری را انجام دهیم که دیگران رو سریعا تحت تاثیر قرار بده و باعث بشه اونا هم شروع به انجام اون کار یا داشتن اون احساس یا دیگاه بکنن.

مسری، واگیردار

واگیردار

a person who is contagious has a disease that can be passed to another person by touch

ناقل

اما معنی دوم آن زمانی ست که: اگر احساس، دیدگاه یا کاری را انجام دهیم که دیگران رو سریعا تحت تاثیر قرار بده و باعث بشه اونا هم شروع به انجام اون کار یا داشتن اون احساس یا دیگاه بکنن.
خب به این حالت چی باید بگیم؟

واگیردار، عفونی
infectious /transmitable /communicable

New California Variant More Contagious, Tow Studies Confirm
NEW YORK TIMES@

واگیردار - ناقل - مسری

Your excitement is contagious. Keep doing you

کِن تِی جِس

رواج ( رواج یک مد )

contagious ( علوم سلامت )
واژه مصوب: مسری
تعریف: ویژگی بیماری واگیرداری که مستقیماً از یک میزبان به میزبان دیگر منتقل میشود


کلمات دیگر: