1. Scarlet fever is contagious.
تب مخملک واگیر دار است
2. I find that yawning is often contagious.
پی برده ام که خمیازه کشیدن اغلب مسری است
3. Interest in the project was contagious, and soon all opposition to it collapsed.
علاقه به این پروژه همه گیر شد,و به زودی تمام مخالفت ها از بین رفت
4. contagious laughter
خنده ی واگیر مانند،خنده ی القایی
5. contagious abortion
(دامداری) بچه اندازی مسری (که نوعی بروسلوز بوده و مسری است)
6. cancer is not contagious
سرطان واگیردار نیست.
7. his humor is contagious
شوخ طبعی او واگیردار است.
8. the management of contagious diseases
کنترل بیماری های واگیردار
9. doctors are now more circumspect about contagious diseases
دکترها اکنون در مورد بیماری های مسری محتاطترند.
10. so far we have been able to contain that contagious disease
تا به حال توانسته ایم آن بیماری واگیر را مهار کنیم.
11. It's a highly contagious infection.
[ترجمه ترگمان]این یک عفونت بسیار مسری است
[ترجمه گوگل]این یک عفونت بسیار مسری است
12. People with contagious diseases should be isolated.
[ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به بیماری های مسری باید از هم جدا شوند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به بیماری های مسری باید جدا شوند
13. Antonio has a contagious enthusiasm for the beautiful aspect of food.
[ترجمه ترگمان]آنتونیو، شور و شوق مسری برای جنبه زیبا غذا دارد
[ترجمه گوگل]آنتونیو یک اشتیاق مسری برای جنبه زیبایی از غذا است
14. The new disease proved contagious.
[ترجمه ترگمان]این بیماری جدید مسری بود
[ترجمه گوگل]بیماری جدید بیماری مسری است
15. Keep him off school till he stops being contagious.
[ترجمه ترگمان]اونو از مدرسه خارج کن تا وقتی که دیگه واگیردار نیست
[ترجمه گوگل]او را مدرسه نگه دارید تا او مسدود شود
16. The belief in Hawaii that leprosy was contagious was accompanied by the thought that the disease might be communicated through vaccination.
[ترجمه ترگمان]اعتقاد به هاوایی که جذام مسری بود، همراه با این اندیشه بود که این بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون منتقل شود
[ترجمه گوگل]اعتقاد به هاوایی که جهنمی مسری بود، با این فکر همراه بود که این بیماری ممکن است از طریق واکسیناسیون ارتباط برقرار شود
17. It’s not contagious, you know. Death is as natural as life. It’s part of the deal we made. Mitch Albom
[ترجمه ترگمان]این مسری نیست، می دانید مرگ نیز مانند زندگی طبیعی است این قسمتی از معامله است که ما انجام دادیم میچ albom
[ترجمه گوگل]این مسری نیست، می دانید مرگ به عنوان زندگی طبیعی است این بخشی از معامله ای است که ما انجام دادیم میچ آلبوم
18. He's got a contagious laugh.
[ترجمه ترگمان]او یک خنده مسری دارد
[ترجمه گوگل]او یک خنده واگیردار دارد
19. For example, recessions and inflations can be highly contagious among nations.
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، recessions و inflations می تواند در میان ملت ها به شدت مسری باشد
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، رکود و تورم می تواند در بین ملل بسیار مخاطره آمیز باشد
20. People with measles are highly contagious.
[ترجمه ترگمان]مردم مبتلا به سرخک به شدت مسری هستند
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به سرخک بسیار مسری هستند
21. Quinn's lust for life is contagious.
[ترجمه ترگمان]شهوت کویین برای زندگی مسری است
[ترجمه گوگل]شهوت کوین برای زندگی مسری است