کلمه جو
صفحه اصلی

respective


معنی : نسبی، مربوطه، بترتیب مخصوص خود
معانی دیگر : خاص، مربوط به

انگلیسی به فارسی

مربوطه، بترتیب مخصوص خود، نسبی


قابل احترام، مربوطه، نسبی، بترتیب مخصوص خود


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: respectiveness (n.)
• : تعریف: relating individually to each of two or more persons or things.
مشابه: several

- The brothers' respective ages are sixteen and twenty-three.
[ترجمه mahdi] سن برادران به ترتیب 16 و 23 ساله است.
[ترجمه ترگمان] سن دو برادر شانزده و بیست و سه سال است
[ترجمه گوگل] سنین مربوطه برادران شانزده و بیست و سه ساله هستند

• pertaining to each person or item separately, relating individually to each; corresponding
respective means relating separately to the people you have just mentioned.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] مربوط، مربوطه، منسوب، خود

مترادف و متضاد

نسبی (صفت)
relative, comparative, respective, self-relative

مربوطه (صفت)
respective

بترتیب مخصوص خود (صفت)
respective

particular, specific


Synonyms: corresponding, each, individual, own, personal, relevant, separate, several, singular, various


Antonyms: indefinite


جملات نمونه

1. they went to their respective homes
به خانه های خود رفتند.

2. They each excel in their respective fields.
[ترجمه ترگمان]هر کدام از آن ها در زمینه های مربوطه خود برتر هستند
[ترجمه گوگل]آنها هر کدام در رشته های مربوط به خود برتر می شوند

3. The tourists went back to their respective countries.
[ترجمه ترگمان]توریست ها به کشورهای مربوطه خود بازگشتند
[ترجمه گوگل]گردشگران به کشورهای خود بازگشتند

4. It is important that we dovetail our respective interests.
[ترجمه ترگمان]مهم است که ما منافع مربوطه خود را حفظ کنیم
[ترجمه گوگل]مهم است که ما منافع مربوطه را در اختیار داشته باشیم

5. Clinton and Zedillo ordered their respective Cabinets to devise a common counter-drug strategy.
[ترجمه ناصر علیدادی] کلینتون و زدیللو به هیات دولت نحت امر خود دستور دادند که یک راهبرد مشترک مبارزه با مواد مخدر را تدوین کنند.
[ترجمه ترگمان]کلینتون و Zedillo به Cabinets مربوطه خود دستور دادند تا یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر تدوین کنند
[ترجمه گوگل]کلینتون و زدیلیو به کابینت های مربوطه دستور دادند که یک استراتژی مشترک مبارزه با مواد مخدر را طراحی کنند

6. We all went back to our respective homes to wait for news.
[ترجمه ترگمان]همه ما به خانه های خود برگشتیم تا منتظر اخبار باشیم
[ترجمه گوگل]همه ما برای بازگشت به خانه های خود به خانه برگشتیم تا منتظر اخبار باشیم

7. The happy couple and their respective parents took to the floor.
[ترجمه ترگمان]زوج خوشبخت و پدر و مادرشان به زمین رفتند
[ترجمه گوگل]زوج خوشبخت و والدین مربوطه به طبقه رسیدند

8. The floppy fringes and pouting lips of the respective lead singers are another story entirely.
[ترجمه ترگمان]حاشیه نرم و لب های آویخته از خوانندگان اصلی مربوطه، داستان دیگری هستند
[ترجمه گوگل]حاشیه های فلاپی و لب های پر از خواننده های اصلی مربوطه داستان دیگری به طور کامل هستند

9. Both men were ousted from their respective posts after a meeting of the club's board last May.
[ترجمه ترگمان]هر دو مرد پس از جلسه هیات مدیره این باشگاه در ماه مه گذشته از پست های خود برکنار شدند
[ترجمه گوگل]پس از جلسه هیئت مدیره باشگاه در ماه مه ماه گذشته، هر دو نفر از پست های مربوطه خود محروم شدند

10. By virtue of our respective positions in the organization, you can tell me to meet certain performance objectives.
[ترجمه ترگمان]با توجه به مواضع خود در سازمان می توانید به من بگویید که اهداف عملکردی مشخصی را ملاقات کنیم
[ترجمه گوگل]با توجه به موقعیت های مربوطه ما در سازمان، می توانید به من اطمینان دهید که اهداف عملکرد خاصی را دنبال کنید

11. What disclosure should be made in the respective companies' financial statements?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی را باید در صورت های مالی شرکت های مربوطه بیان کرد؟
[ترجمه گوگل]چه افشایاتی باید در صورتهای مالی شرکت های مربوطه صورت گیرد؟

12. As early as sixteen they asked their respective parents to allow them to marry but no blessings were forthcoming.
[ترجمه ترگمان]در اوایل شانزده سال، آن ها از پدر و مادرشان خواستند تا به آن ها اجازه ازدواج بدهد، اما هیچ blessings در دسترس نبود
[ترجمه گوگل]در اوایل شانزده سالگی از والدین مربوطه خواسته شد که اجازه دهند که ازدواج کنند اما هیچ برکتی در دست نیست

13. Everyone would go into the hall for assembly and then afterwards we'd go to our respective classes.
[ترجمه ترگمان]همه به سالن اجتماعات می رفتند و بعد ما به کلاس های خودمان می رفتیم
[ترجمه گوگل]هر کس برای مونتاژ به تالار مراجعه می کند و پس از آن ما به کلاس های مربوطه می رویم

14. After the party we all went off to our respective rooms.
[ترجمه ترگمان]بعد از مهمانی، همه به اتاق های خودمان رفتیم
[ترجمه گوگل]پس از مهمانی همه ما به اتاق های مربوطه رفتیم

They went to their respective homes.

به خانه‌های خود رفتند.


پیشنهاد کاربران

به ترتیب
مثال : Reza and Arash are respectively 12 and 14 years old.
رضا و آرش به ترتیب، ١٢ و ١۴ سال سن دارند.

مربوطه، مربوطه

مرتبط

مربوط به خود

مربوطه . متعلقه
( صفتی که قبل از اسم جمع می آید جهت اشاره به تعلقات افراد یا اشیای جمله )
the respective roles of teachers and students


مربوطه

E. g. films such as Nicholas and Alexandra ( 1971 ) , The Amazing Mr. Blunden ( 1972 ) , Henry VIII and His Six Wives ( 1972 ) , and Voyage of the Damned
have all become underground hits or established a status as a cult film in their respective genres


personal
own
particular
individual
specific

separate

relevant



مربوطه، مربوط


کلمات دیگر: