کلمه جو
صفحه اصلی

deals

انگلیسی به فارسی

معاملات، مقدار، حد، قدر، سودا، اندازه، معامله کردن، معامله بمثل کردن با، توزیع کردن، سر وکار داشتن، سر و کار داشتن با


پیشنهاد کاربران

معاملات

سر کار داشتن

سرو کله زدن


The act of buying and selling

پرداختن به چیزی

معامله_معاملات

سر و کار داشتن

در ارتباط بودن

شرط. معامله

خرید ، معامله کردن

پیشنهاد

روبرو می شود

پرداختن


کلمات دیگر: