(فلسفه) ماهیت گرایی، کیاگرایی
essentialism
(فلسفه) ماهیت گرایی، کیاگرایی
انگلیسی به فارسی
(فلسفه) ماهیتگرایی، کیاگرایی
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
مشتقات: essentialist (n.)
مشتقات: essentialist (n.)
• : تعریف: the educational doctrine that certain traditional values and skills are necessary elements of society and should be taught to all students.
• belief that all things have intrinsic properties that can be discovered by reason (philosophy); theory that promotes teaching specific fundamental subjects and skills to all students (education)
جملات نمونه
1. Their essentialism has been the main focus of criticism from other feminists.
[ترجمه ترگمان]تمرکز اصلی آن ها کانون اصلی انتقاد از feminists دیگر است
[ترجمه گوگل]Essentials آنها مهم ترین تمرکز انتقاد از دیگر فمینیست ها است
[ترجمه گوگل]Essentials آنها مهم ترین تمرکز انتقاد از دیگر فمینیست ها است
2. The potentially damaging essentialism and determinism of this approach is deflected by an argument that there is no inevitability in these forms.
[ترجمه ترگمان]به طور بالقوه آسیب رساندن به essentialism و جبرگرایی این روش با استدلالی منحرف می شود که در این فرم ها اجباری وجود ندارد
[ترجمه گوگل]Essentialism و جبرگرایی بالقوه مخرب این رویکرد، با استدلالی مبنی بر وجود اجتناب ناپذیری در این اشکال، انحراف دارد
[ترجمه گوگل]Essentialism و جبرگرایی بالقوه مخرب این رویکرد، با استدلالی مبنی بر وجود اجتناب ناپذیری در این اشکال، انحراف دارد
3. They will be inclined to side with essentialism and against nominalism.
[ترجمه ترگمان]آن ها مایل به طرفداری از essentialism و در مقابل فلسفه اصالت تسمیه هستند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند با اساسی بودن و نومینالیسم کنار بگذارند
[ترجمه گوگل]آنها تمایل دارند با اساسی بودن و نومینالیسم کنار بگذارند
4. According to auctorial thinking mode of anti- essentialism, the author should present his, non-essential China's Legal Ambition Prospect sooner or later.
[ترجمه ترگمان]با توجه به شیوه تفکر auctorial of، نویسنده باید دیر یا زود یک حامی قانونی و غیر ضروری چین را معرفی کند
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوه تفکر عقلایی ضد انحصارگرا، نویسنده باید اهداف حقوقی حقوقی خود را که غیر ضروری است، به زودی یا بعد از آن معرفی کند
[ترجمه گوگل]با توجه به شیوه تفکر عقلایی ضد انحصارگرا، نویسنده باید اهداف حقوقی حقوقی خود را که غیر ضروری است، به زودی یا بعد از آن معرفی کند
5. Or, Cultural Institute holds the anti - essentialism in terms of its body is relatively moderate.
[ترجمه ترگمان]یا موسسه فرهنگی the را از نظر بدن خود نسبتا متعادل نگه می دارد
[ترجمه گوگل]یا، مؤسسه فرهنگی، ضد ذات گرایی را از لحاظ بدنش نسبتا متوسط است
[ترجمه گوگل]یا، مؤسسه فرهنگی، ضد ذات گرایی را از لحاظ بدنش نسبتا متوسط است
6. With the uprising of anti - essentialism, the illegitimacy of gender ontology is commonly questioned.
[ترجمه ترگمان]با شورش anti، عدم مشروعیت آنتولوژی های جنسیتی به طور معمول مورد پرسش قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]با قیام ضد انحصارگرایی، غیر قانونی بودن هستیشناسی جنسیتی معمولا مورد سوال قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]با قیام ضد انحصارگرایی، غیر قانونی بودن هستیشناسی جنسیتی معمولا مورد سوال قرار می گیرد
7. To some, defining woman will fall into the snare of essentialism.
[ترجمه ترگمان]برای برخی ها، تعریف زنی به دام essentialism می افتد
[ترجمه گوگل]برای بعضی ها، تعریف زن به دامن اساسی تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]برای بعضی ها، تعریف زن به دامن اساسی تبدیل می شود
8. At present, theoretical library science encounters the circumstance that the inquiry of essentialism is being surrendered.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر، علوم نظری کتابخانه با شرایطی مواجه می شود که پرسشگری of در حال تسلیم شدن است
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، علم کتابخانه ای تئوریک شرایطی را مطرح می کند که تسلط اساسی را تسلیم می کند
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، علم کتابخانه ای تئوریک شرایطی را مطرح می کند که تسلط اساسی را تسلیم می کند
9. For a long time the idea was that we have to choose between essentialism and constructionism.
[ترجمه ترگمان]برای مدتی طولانی ایده این بود که ما باید بین essentialism و constructionism انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی این ایده این بود که ما باید میان اساسی بودن و ساخت و ساز را انتخاب کنیم
[ترجمه گوگل]برای مدت طولانی این ایده این بود که ما باید میان اساسی بودن و ساخت و ساز را انتخاب کنیم
10. The three ways for knowledge construction and art are essentialism, anti - essentialism and constructionism.
[ترجمه ترگمان]سه روش برای ساخت و هنر دانش عبارتند از: essentialism، anti و constructionism
[ترجمه گوگل]سه راه برای ساخت دانش و هنر، Essismism، Anti-Essentialism و Constructionism است
[ترجمه گوگل]سه راه برای ساخت دانش و هنر، Essismism، Anti-Essentialism و Constructionism است
11. The process philosophy created by Alfred North Whitehead, an American philosopher, had an important effect on modern western philosophy with its arguing against traditional essentialism.
[ترجمه ترگمان]فلسفه فرآیند ایجاد شده توسط آلفرد نورت Whitehead، فیلسوف آمریکایی، تاثیر مهمی در فلسفه غربی مدرن با بحث بر علیه essentialism سنتی داشت
[ترجمه گوگل]فلسفه فرایند توسط آلفرد نورث وایتهد، یک فیلسوف آمریکایی، تأثیر مهمی در فلسفه غرب مدرن داشته است، با بحث و گفتگو در مورد ضرورت سنتی سنتی
[ترجمه گوگل]فلسفه فرایند توسط آلفرد نورث وایتهد، یک فیلسوف آمریکایی، تأثیر مهمی در فلسفه غرب مدرن داشته است، با بحث و گفتگو در مورد ضرورت سنتی سنتی
12. Before Darwin, natural philosophers held to a point of view called typology, or essentialism.
[ترجمه ترگمان]پیش از داروین، فیلسوفان طبیعی به یک نقطه نظر به نام گونه شناسی یا essentialism نگاه می کردند
[ترجمه گوگل]پیش از داروین، فیلسوفان طبیعی به یک دیدگاه به نام typology یا essential معروف شدند
[ترجمه گوگل]پیش از داروین، فیلسوفان طبیعی به یک دیدگاه به نام typology یا essential معروف شدند
پیشنهاد کاربران
ذات باوری یا اصالت جوهر
اصل گرایی
ذات گرایی
essentialism ( فلسفه )
واژه مصوب: ذات گرایی
تعریف: آموزه ای مبنی بر اینکه از میان ویژگی های یک شیء برخی ذات ( essentialproperties ) شیء را تشکیل می دهند و بقیه عَرَضی ( accidental properties ) هستند
واژه مصوب: ذات گرایی
تعریف: آموزه ای مبنی بر اینکه از میان ویژگی های یک شیء برخی ذات ( essentialproperties ) شیء را تشکیل می دهند و بقیه عَرَضی ( accidental properties ) هستند
کلمات دیگر: