کلمه جو
صفحه اصلی

come about


معنی : اتفاق افتادن، بانجام رسیدن
معانی دیگر : 1- روی دادن، اتفاق افتادن 2- دور زدن، (کشتیرانی) یک دور کامل زدن

انگلیسی به فارسی

اتفاق افتادن، پیش آمدن، روی دادن، رخ دادن، به انجام رسیدن


(دریانوردی) (باد) تغییر جهت دادن، برگشتن


اتفاق افتادن، بانجام رسیدن


انگلیسی به انگلیسی

• happen, occur

مترادف و متضاد

اتفاق افتادن (فعل)
give, chance, occur, happen, befall, betide, hap, fall out, come to pass, come about, tide

ب انجام رسیدن (فعل)
come about

happen


Synonyms: arise, befall, come to pass, occur, result, take place, transpire


جملات نمونه

1. Is it OK with you if I come about six?
[ترجمه ناهید ظهیری] اگر حدود ساعت شش بیایم برای شما مناسب است؟
[ترجمه تقی قیصری] اگر برای تان مساعد است ساعت ۶ خدمت تان برسم.
[ترجمه ترگمان]اشکالی ندا ره که من شش سالم به شم؟
[ترجمه گوگل]آیا اگر شما شش ساله باشید، آیا با شما صحیح است؟

2. How did the problem come about in the first place?
[ترجمه ناهید ظهیری] مشکل از اول چطور روی داد؟
[ترجمه ترگمان]در وهله اول اوضاع چطور پیش رفت؟
[ترجمه گوگل]چگونه در وهله اول مشکل حل شد؟

3. How did the accident come about?
[ترجمه ترگمان]چطور اتفاق افتاد؟
[ترجمه گوگل]چگونه تصادف رخ داد؟

4. I don't know how this confusion has come about.
[ترجمه ترگمان]نمی دانم این سردرگمی چطور پیش امده
[ترجمه گوگل]من نمی دانم چطور این سردرگمی اتفاق افتاده است

5. How did this dangerous state of affairs come about?
[ترجمه ترگمان]این وضع خطرناک چطور پیش رفت؟
[ترجمه گوگل]چطور این وضعیت خطرناکی در موردش اتفاق افتاد؟

6. How did it come about that he knew where we were?
[ترجمه مینا] چه شد که او جای ما رو میدونست
[ترجمه ترگمان]از کجا معلوم که ما کجاییم؟
[ترجمه گوگل]چطور شد که او می دانست کجا بودیم؟

7. How did this state of affairs come about?
[ترجمه ترگمان]اوضاع و احوال چطور پیش رفت؟
[ترجمه گوگل]این وضعیت امور چطور بود؟

8. Any border changes will come about only by negotiation.
[ترجمه ترگمان]هر گونه تغییرات مرزی تنها با مذاکره صورت خواهد گرفت
[ترجمه گوگل]هر تغییر مرز فقط با مذاکره صورت خواهد گرفت

9. The interest in primitive art had come about largely, of course, through the work of Gauguin.
[ترجمه ترگمان]علاقه به هنر بدوی تا حد زیادی از طریق کار of حاصل شده بود
[ترجمه گوگل]علاقه به هنر ابتدایی به طور عمده، از طریق کار گوگن به دست آمد

10. Instead it will come about through natural selection.
[ترجمه ترگمان]در عوض از طریق انتخاب طبیعی به دنبال آن خواهد آمد
[ترجمه گوگل]در عوض آن را از طریق انتخاب طبیعی می آیند

11. And they come about through inheritance, acquisition or invention.
[ترجمه ترگمان]و آن ها از طریق ارث، اکتساب یا اختراع وارد می شوند
[ترجمه گوگل]و آنها از طریق ارث، خرید یا اختراع می آیند

12. She guessed they'd come about twenty yards inland; she could still hear the sigh and fall of the incoming tide.
[ترجمه ترگمان]حدس می زد که آن ها حدود بیست متر از خشکی داخل خشکی هستند؛ او هنوز می توانست صدای آه و افتادن جزر و مد را بشنود
[ترجمه گوگل]او حدس زد که آنها حدود بیست متری در داخل می آیند؛ او هنوز هم می تواند آه و سقوط جزر و مد در حال دریافت است

13. A union will only come about by 1997 if a substantial majority of Community members agree it should.
[ترجمه ترگمان]یک اتحادیه تنها در سال ۱۹۹۷ خواهد آمد اگر اکثریت قابل توجهی از اعضای جامعه با آن موافقت کنند
[ترجمه گوگل]اتحادیه تنها تا سال 1997 خواهد بود اگر اکثریت قابل توجه اعضای جامعه موافق باشند باید آن را داشته باشند

14. A number of educational reforms have come about as a result of the report.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از اصلاحات آموزشی در نتیجه این گزارش آمده است
[ترجمه گوگل]تعدادی از اصلاحات آموزشی در نتیجه این گزارش آمده است

How does it come about that you are here?

چه پیش آمده است که تو اینجا هستی؟


پیشنهاد کاربران

especially something which is not planned

( فرصت ) دست دادن

رخ دادن ( بدون برنامه قبلی )

وقوع، صورت گرفتن

[خطاب مؤدبانه] به خدمت رسیدن
I've come about the damp.
برای رفع چکه ی بام خدمت رسیده ام.

به بار آمدن، حاصل شدن
Some great changes in the world have come about by some small and apparently fairly insignificant inventions

روی دادن

تغییر مسیر دادن در دریانوردی

رخ دادن - روی دادن

رخ دادن , اتفاق افتادن [happen]

# How did the problem come about
# How did such a confused situation come about?


کلمات دیگر: