1. the requisite supplies for this journey
توشه های لازم برای این سفر
2. freedom of speech is the first requisite of free people
آزادی بیان اولین شرط لازم برای انسان های آزاده است.
3. Self-confidence is the first requisite to human greatness.
[ترجمه ترگمان]اعتماد به نفس نخستین ضرورت برای عظمت بشری است
[ترجمه گوگل]اعتماد به نفس اولین نیاز به عظمت انسان است
4. He lacked the requisite skills for the job.
[ترجمه ترگمان]او فاقد مهارت های لازم برای این کار بود
[ترجمه گوگل]او مهارت های لازم برای این کار را نداشت
5. They failed to win the requisite twothirds majority.
[ترجمه ترگمان]آن ها نتوانستند اکثریت قریب به اتفاق آرا را به دست آورند
[ترجمه گوگل]آنها موفق به کسب اکثریت مورد نیاز دوبرابر نشدند
6. She filled in the requisite paperwork.
[ترجمه ترگمان]اون پر از کاغذبازی لازم بود
[ترجمه گوگل]او کاغذهای لازم را پر کرد
7. Have you the requisite visa to enter Canada?
[ترجمه ترگمان]آیا ویزای مورد نیاز برای ورود به کانادا را دارید؟
[ترجمه گوگل]آیا ویزای مورد نیاز برای ورود به کانادا دارید؟
8. She lacks the requisite experience for the job.
[ترجمه ترگمان]او فاقد تجربه لازم برای این کار است
[ترجمه گوگل]او فاقد تجربه لازم برای کار است
9. He hasn't got the requisite qualifications for the job.
[ترجمه ترگمان]اون صلاحیت لازم رو برای این کار نداره
[ترجمه گوگل]او مدارک لازم برای این کار را نگرفته است
10. A university degree has become a requisite for entry into most professions.
[ترجمه ترگمان]مدرک دانشگاهی برای ورود به بسیاری از حرفه ها لازم شده است
[ترجمه گوگل]یک مدرک دانشگاهی لازم است برای ورود به اکثر حرفه ها
11. He lacks the requisite qualifications.
[ترجمه ترگمان]او فاقد صلاحیت لازم است
[ترجمه گوگل]او دارای شرایط لازم نیست
12. A good book is a requisite for long journeys.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب خوب برای سفره ای طولانی ضروری است
[ترجمه گوگل]یک کتاب خوب برای سفرهای طولانی لازم است
13. Decision is a quality requisite to a commander.
[ترجمه ترگمان]این تصمیم کیفیت لازم برای یک فرمانده است
[ترجمه گوگل]تصمیم گیری برای یک فرمانده مورد نیاز است
14. The requisite number of countries have now ratified the convention.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر تعداد زیادی از کشورها این کنوانسیون را تصویب کرده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از کشورهای مورد نیاز کنوانسیون را تصویب کرده اند
15. An understanding of accounting techniques is a major requisite for the work of the analysts.
[ترجمه ترگمان]درک تکنیک های حسابداری یک پیش نیاز مهم برای کار تحلیلگران است
[ترجمه گوگل]درک روش های حسابداری یکی از نیازهای اصلی برای کار تحلیل گران است
16. We supply every requisite for travel/all travelling requisites.
[ترجمه ترگمان]همه نیازهای لازم برای سفر \/ همه الزامات سفر را تامین می کنیم
[ترجمه گوگل]ما هر مورد لازم برای سفر / تمام وسایل مورد نیاز را ارائه می دهیم