1. Oh! signifies surprise.
اوه دلالت بر تعجب دارد
2. A gift of such value signifies more than a casual relationship.
چنین هدیه با ارزشی دلالت دارد که ارتباطشان بیشتر از یک ارتباط معمولی است
3. The word "fragile" stamped on a carton signifies that it must be handled with caution.
واژه "شکستنی" که بر روی کارتن ها نوشته می شود، دال بر این است که با دقت حمل گردد
4. to signify approval by saying "aye"
با گفتن "آری " موافقت خود را نشان دادن
5. it doesn't signify . . .
مهم نیست . . .
6. the rags that signify their poverty
جامه های مندرسی که حاکی از فقر آنان است
7. What does the term 'patrician' signify?
[ترجمه ترگمان]اصطلاح patrician چه اهمیتی دارد؟
[ترجمه گوگل]اصطلاح 'پاتریسیان' معنی چیست؟
8. Some tribes use special facial markings to signify status.
[ترجمه ترگمان]برخی از قبایل از نشانه های خاص صورت برای نشان دادن وضعیت استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از قبایل از نشانه های خاصی استفاده می کنند تا وضعیت را مشخص کنند
9. The church bell used to be rung to signify disaster.
[ترجمه ترگمان]زنگ کلیسا در شرف وقوع یک فاجعه بود
[ترجمه گوگل]زنگ کلیسا به معنای فاجعه بود
10. Don't worry about being late - it doesn't signify.
[ترجمه Donna] نگران دیر شدن نباشید اهمیتی ندارد
[ترجمه ترگمان]نگران نباش، مهم نیست
[ترجمه گوگل]نگران نباشید که دیر شود - این نشان نمی دهد
11. What do these marks signify?
[ترجمه ترگمان]این علامت ها چه معنایی دارند؟
[ترجمه گوگل]این علائم چیست؟
12. It is no use to signify.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست
[ترجمه گوگل]برای نشان دادن آن هیچ استفاده ای نیست
13. These figures don't really signify in the overall results.
[ترجمه ترگمان]این ارقام واقعا در نتایج کلی مهم نیستند
[ترجمه گوگل]این ارقام در نتایج کلی واقعا نشان نمی دهد
14. Hamilton waved his hand to signify that he didn't mind what they decided.
[ترجمه ترگمان]همیلتون دستش را تکان داد تا نشان دهد که او اهمیتی نمی دهد که آن ها چه تصمیمی گرفته اند
[ترجمه گوگل]همیلتون دست خود را به دست آورد تا نشان دهد که چه چیزی تصمیم گرفته است
15. He turned away from her slightly to signify his indifference.
[ترجمه ترگمان]فیلیپ اندکی از او دور شد تا بی تفاوتی او را نشان دهد
[ترجمه گوگل]او کمی از او دور شد و به بی تفاوتی خود نشان داد
16. He nodded to signify that he agreed.
[ترجمه ترگمان]او سرش را تکان داد تا نشان دهد که موافق است
[ترجمه گوگل]او برای نشان دادن اینکه او موافقت کرده است، صدایش زد
17. It doesn't signify, so you needn't worry about it.
[ترجمه ترگمان]مهم نیست، پس لازم نیست نگران این موضوع باشی
[ترجمه گوگل]این نشان نمی دهد، بنابراین شما نیاز به نگرانی در مورد آن نیست
18. The jury signify their verdict by a show of hands.
[ترجمه ترگمان]هیئت منصفه رای خود را با یک نمایش دست نشان می دهند
[ترجمه گوگل]هیئت منصفه حکم خود را با نشان دادن دست ها بیان می کند
19. A strong consensus among brokers may now signify risk, not safety.
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر یک اجماع جامع در میان کارگزاران ممکن است در خطر باشد، نه ایمنی
[ترجمه گوگل]هماهنگی قوی میان کارگزاران اکنون ممکن است خطر، نه ایمنی را نشان دهد
20. A new issue number is also added to signify an approved version; e. g. version 0 02C is approved as 0 0
[ترجمه ترگمان]یک شماره صدور جدید نیز برای نشان دادن نسخه تایید شده اضافه می شود گرم نسخه ۰ ۰۲ C به عنوان ۰ ۰ تایید شده است
[ترجمه گوگل]شماره شماره جدید نیز به معنای یک نسخه تایید شده اضافه می شود؛ e g نسخه 0 02C به عنوان 0 0 تایید شده است