بیرون گسترده، مبسوط
outstretched
بیرون گسترده، مبسوط
انگلیسی به فارسی
بیرون گسترده،مبسوط
گسترش یافته است
انگلیسی به انگلیسی
• extended (about an arm or a hand); spread out; lying; tense; flat
if your arms or hands are outstretched, they are stretched out as far as possible.
if your arms or hands are outstretched, they are stretched out as far as possible.
جملات نمونه
1. He ran up to her, his arms outstretched.
[ترجمه ترگمان]به سوی او دوید، دست هایش را دراز کرده بود
[ترجمه گوگل]او به طرف او رفت، دستانش را بالا برد
[ترجمه گوگل]او به طرف او رفت، دستانش را بالا برد
2. He sat down with his lame leg outstretched.
[ترجمه ترگمان]پای چلاق خود را دراز کرد و نشست
[ترجمه گوگل]او با پاهای لنگش بیرون زد
[ترجمه گوگل]او با پاهای لنگش بیرون زد
3. My rude behaviour outstretched his patience.
[ترجمه ترگمان]رفتار خشن من صبر و شکیبایی او را از هم باز کرده بود
[ترجمه گوگل]رفتار بی ادبانه او صبر و شکیبایی شما را تحمل کرد
[ترجمه گوگل]رفتار بی ادبانه او صبر و شکیبایی شما را تحمل کرد
4. The boy took his mother's outstretched hand.
[ترجمه Mahdieh] پسر دست مادرش را ( که دستش را دراز کرده بود ) گرفت
[ترجمه ترگمان]پسر دست دراز مادرش را گرفت[ترجمه گوگل]پسر دست خود را از دست مادر مادر برد
5. David delivered Holly gratefully into the woman's outstretched arms.
[ترجمه ترگمان]دیوید هالی را با تشکر از بازوان گشاده زن بیرون آورد
[ترجمه گوگل]دیوید هولی را به تحرکات زنانه تسلیم کرد
[ترجمه گوگل]دیوید هولی را به تحرکات زنانه تسلیم کرد
6. She put some pesos into the little girl's outstretched hand.
[ترجمه ترگمان]سپس چند پز را به دست دختر کوچک دخترک داد
[ترجمه گوگل]او بعضی از pesos ها را به دست بیرون دختر کوچولو گذاشت
[ترجمه گوگل]او بعضی از pesos ها را به دست بیرون دختر کوچولو گذاشت
7. She took her father's outstretched hand.
[ترجمه ترگمان]دست دراز پدرش را گرفت
[ترجمه گوگل]او دست دست پدرش را گرفت
[ترجمه گوگل]او دست دست پدرش را گرفت
8. The girl's arms were outstretched as she tried to catch the ball.
[ترجمه ترگمان]در حالی که سعی می کرد توپ را بگیرد، بازوان دختر باز شده بودند
[ترجمه گوگل]سلاح های دخترانه هنگامی که او سعی در گرفتن توپ داشت، بیرون رفت
[ترجمه گوگل]سلاح های دخترانه هنگامی که او سعی در گرفتن توپ داشت، بیرون رفت
9. He lay outstretched on the grass.
[ترجمه ترگمان]روی علف ها دراز کشیده بود
[ترجمه گوگل]او در چمن چیده شده است
[ترجمه گوگل]او در چمن چیده شده است
10. The old lady rushed to greet him, arms outstretched .
[ترجمه ترگمان]پیرزن به سوی او دوید، دست هایش را دراز کرده بود
[ترجمه گوگل]بانوی پیر عجله کرد تا او را تبریک بگوید، بازوها را باز کرد
[ترجمه گوگل]بانوی پیر عجله کرد تا او را تبریک بگوید، بازوها را باز کرد
11. She came to Anna her arms outstretched.
[ترجمه ترگمان]به سوی آنا آمد و دستش را دراز کرد
[ترجمه گوگل]او به انا بازوهایش را کشید
[ترجمه گوگل]او به انا بازوهایش را کشید
12. He ran towards her with arms outstretched / with outstretched arms.
[ترجمه ترگمان]با بازوانی گشاده و گشوده به سوی او دوید
[ترجمه گوگل]او به طرف او به طرف اسلحه کشانده و با سلاح های بلند پرواز کرد
[ترجمه گوگل]او به طرف او به طرف اسلحه کشانده و با سلاح های بلند پرواز کرد
13. She walked towards him with her hand outstretched to take his.
[ترجمه ترگمان]به سوی او رفت و دستش را دراز کرد تا او را بگیرد
[ترجمه گوگل]او به طرف او رفت و دستش را بلند کرد تا او را بگیرد
[ترجمه گوگل]او به طرف او رفت و دستش را بلند کرد تا او را بگیرد
14. Percy was lying prostrate, his arms outstretched and his eyes closed.
[ترجمه ترگمان]پرسی روی زمین افتاده بود دست هایش را دراز کرده بود و چشمانش بسته بود
[ترجمه گوگل]پرسی دروغ می گریزد، سلاح هایش گسترش یافته و چشمانش بسته شده است
[ترجمه گوگل]پرسی دروغ می گریزد، سلاح هایش گسترش یافته و چشمانش بسته شده است
15. She ran to meet them with outstretched arms.
[ترجمه ترگمان]با دست های گشوده به استقبال آن ها دوید
[ترجمه گوگل]او فرار کرد تا با اسلحه های بلند روبرو شوند
[ترجمه گوگل]او فرار کرد تا با اسلحه های بلند روبرو شوند
پیشنهاد کاربران
خستگی در کردن
کش و قوس دادن به بدن
قوس دادن بدن
کش و قوس دادن
خستگی در کردن
خستگی در کردن
دراز شده ، دراز کردن، گشوده یا باز ، فراتررفته
She took her father’s outstretched hand
او دست درازشده پدرش را گرفت.
He ran towards her with with outstretched arms.
او با آغوش گشوده ( باز ) به سمت او دوید.
She took her father’s outstretched hand
او دست درازشده پدرش را گرفت.
He ran towards her with with outstretched arms.
او با آغوش گشوده ( باز ) به سمت او دوید.
کشیده شده، باز شده
کلمات دیگر: