عرفانی، راز و رزانه، صوفیانه، دارای معنی اخلاقی یا نمادین، رجوع شود به: mystic، استعاری، پوشیده، باطنی، رمزی، سری، درونی
mystical
عرفانی، راز و رزانه، صوفیانه، دارای معنی اخلاقی یا نمادین، رجوع شود به: mystic، استعاری، پوشیده، باطنی، رمزی، سری، درونی
انگلیسی به فارسی
استعاری،پوشیده،باطنی،رمزی،سری،درونی
عرفانی
انگلیسی به انگلیسی
• pertaining to or derived from mysticism; spiritually powerful, supernatural; mystic, mysterious
something that is mystical involves spiritual powers and influences that most people do not understand.
something that is mystical involves spiritual powers and influences that most people do not understand.
مترادف و متضاد
secret, esoteric
Synonyms: abstruse, anagogic, arcane, cabalistic, cryptic, enigmatical, hidden, imaginary, impenetrable, inscrutable, magic, magical, metaphysical, mysterial, mysterious, necromantic, nonrational, numinous, occult, otherworldly, paranormal, preternatural, quixotic, sorcerous, spiritual, supernatural, telestic, thaumaturgic, transcendental, unaccountable, unknowable, visionary, wizardly
Antonyms: knowable, natural, palpable, undisguised
جملات نمونه
1. attar's mystical poetry
اشعار عرفانی (شیخ) عطار
2. the mystical religions of the east
ادیان عرفانی خاور زمین
3. the mystical style of william blake
سبک اخلاقی و نمادین ویلیام بلیک
4. the mystical vein that runs through his poetry
رشته ی عرفانی که در تمام اشعار او وجود دارد
5. That was clearly a deep mystical experience.
[ترجمه ترگمان]این مشخصا یه تجربه عمیق عرفانی بود
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک تجربه عرفانی عمیق بود
[ترجمه گوگل]این به وضوح یک تجربه عرفانی عمیق بود
6. He had been unwittingly deluded by their mystical nonsense.
[ترجمه ترگمان]او ندانسته توسط nonsense عرفانی فریب خورده بود
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه فریب خورده است
[ترجمه گوگل]او ناخودآگاه فریب خورده است
7. Writing in an impenetrably mystical Hebrew, Kook tried to disprove the traditionalists' view of Zionism as heresy.
[ترجمه ترگمان]kook با نوشتن در یک زبان عبری عرفانی، سعی کرد که دیدگاه سنت گرایان صهیونیسم را به عنوان بدعت رد کند
[ترجمه گوگل]کوک با نوشتن در یک عبری غیرواقعی عرفانی تلاش کرد تا دیدگاه سنت گرایان را نسبت به صهیونیسم به عنوان خدایی محکوم کند
[ترجمه گوگل]کوک با نوشتن در یک عبری غیرواقعی عرفانی تلاش کرد تا دیدگاه سنت گرایان را نسبت به صهیونیسم به عنوان خدایی محکوم کند
8. Animals are killed only to avert mystical dangers which cause illness and death.
[ترجمه ترگمان]حیوانات تنها برای جلوگیری از خطرات عرفانی که موجب بیماری و مرگ می شوند، کشته می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات فقط برای جلوگیری از خطرات عرفانی که باعث بیماری و مرگ می شوند، کشته می شوند
[ترجمه گوگل]حیوانات فقط برای جلوگیری از خطرات عرفانی که باعث بیماری و مرگ می شوند، کشته می شوند
9. Although not the only source of mystical power, anomalous phenomena are often given special treatment if they are difficult to classify.
[ترجمه ترگمان]اگر چه تنها منبع قدرت عرفانی نیست، اما اگر دسته بندی آن ها دشوار باشد، اغلب به پدیده های غیرعادی توجه می شود
[ترجمه گوگل]اگر چه نه تنها منبع قدرت عرفانی، پدیده های غیرمعمول اغلب در صورت طبقه بندی سخت دشوار است
[ترجمه گوگل]اگر چه نه تنها منبع قدرت عرفانی، پدیده های غیرمعمول اغلب در صورت طبقه بندی سخت دشوار است
10. We should have a detached preparedness for mystical states and no anxiety for them.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک آمادگی مجزا برای حالات عرفانی و هیچ نگرانی برای آن ها داشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید آمادگی جداگانه ای برای دولت های عرفانی داشته باشیم و برای آنها اضطراب نداشته باشیم
[ترجمه گوگل]ما باید آمادگی جداگانه ای برای دولت های عرفانی داشته باشیم و برای آنها اضطراب نداشته باشیم
11. The effusions of Vaneigem have an air of mystical revelation which is even more intense in recent publications.
[ترجمه ترگمان]The of دارای اثری از مکاشفه عرفانی هستند که حتی در نشریات اخیر شدیدتر است
[ترجمه گوگل]افسوسهای وانهگام یک هوای معرفت عرفانی است که حتی در نشریات اخیر نیز شدیدتر است
[ترجمه گوگل]افسوسهای وانهگام یک هوای معرفت عرفانی است که حتی در نشریات اخیر نیز شدیدتر است
12. Row after row of different artifacts, with mystical banners hanging in the still air.
[ترجمه ترگمان]ردیف پس از ردیف اشیای مختلف، با پرچم های عرفانی که در هوای ساکن آویخته بودند
[ترجمه گوگل]ردیف بعد از ردیف مصنوعات مختلف، با آگهی های عرفانی حلق آویز در هوا هنوز
[ترجمه گوگل]ردیف بعد از ردیف مصنوعات مختلف، با آگهی های عرفانی حلق آویز در هوا هنوز
13. It is a mystical experience for him.
[ترجمه ترگمان]این یک تجربه عرفانی برای او است
[ترجمه گوگل]این یک تجربه عرفانی برای اوست
[ترجمه گوگل]این یک تجربه عرفانی برای اوست
14. Watching the sun rise over the mountain was an almost mystical experience.
[ترجمه ترگمان]تماشای طلوع خورشید بر فراز کوه یک تجربه عرفانی بود
[ترجمه گوگل]تماشای خورشید بر روی کوه یک تجربه تقریبا عرفانی بود
[ترجمه گوگل]تماشای خورشید بر روی کوه یک تجربه تقریبا عرفانی بود
15. As a clergyman's son he'd imbibed a set of mystical beliefs from the cradle.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک پسر روحانی، یک مجموعه عقاید مرموز از گهواره را خورده بود
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پسر روحانی، مجموعه ای از باورهای عرفانی را از گهواره ای وارد می کند
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک پسر روحانی، مجموعه ای از باورهای عرفانی را از گهواره ای وارد می کند
the mystical religions of the East
ادیان عرفانی خاورزمین
Attar's mystical poetry
اشعار عرفانی (شیخ) عطار
the mystical style of William Blake
سبک اخلاقی و نمادین ویلیام بلیک
پیشنهاد کاربران
رمزآلود
1. روحانیِ رمزآلود و معنوی 2. عرفانی
عرفانی
رازورانه
رازورانه
راز آلود
کلمات دیگر: