1. animals are commonly described as irrational
معمولا جانوران را فاقد نیروی استدلال توصیف می کنند.
2. hysterical symptoms commonly serve to insulate the patient
نشانه های مرض هیستری معمولا به انزوای بیمار کمک می کند.
3. this disease is commonly found among the elderly
این بیماری معمولا در میان سالمندان رایج است.
4. the phrase "to be married" is commonly understood after the word "engaged"
عبارت ((قرار است ازدواج بکنند)) معمولا در واژه ی ((نامزد)) مستتر است.
5. 'Register' is the term commonly used to describe different levels of formality in language.
[ترجمه ترگمان]ثبت اصطلاحی است که معمولا برای توصیف سطوح مختلف آداب و رسوم مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]'ثبت نام' واژه ای است که معمولا برای توصیف سطوح مختلف فرمالیته در زبان استفاده می شود
6. It is not a theory that is commonly subscribed to.
[ترجمه ترگمان]این یک نظریه نیست که معمولا به اشتراک گذاشته می شود
[ترجمه گوگل]این نظریه ای است که به طور معمول مشترک آن است
7. Leagues are commonly made for mutual defense.
[ترجمه ترگمان]لیگ معمولا برای دفاع متقابل ساخته می شوند
[ترجمه گوگل]لیگ ها معمولا برای دفاع متقابل ساخته می شوند
8. Great talkers are commonly liars. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]آدم های حراف همه اش دروغ می گویند فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]سخنرانان بزرگ معمولا دروغگو هستند فرهنگ لغت جمله
9. Grey-market perfumes and toiletries are now commonly sold by mail.
[ترجمه ترگمان]عطر و لوازم آرایشی در این بازار عموما به وسیله پست به فروش می رسند
[ترجمه گوگل]عطر و لوازم آرایشی در بازار گرمی در حال حاضر به طور معمول توسط پست الکترونیکی فروخته می شود
10. A little adolescent rebellion is commonly believed to be healthy.
[ترجمه ترگمان]معمولا اعتقاد بر این است که یک شورش بزرگ نوجوان سالم است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد یک شورش کوچک نوجوانان سالم است
11. Robins mostly appear in the winter and are commonly pictured on Christmas cards.
[ترجمه ترگمان]Robins اغلب در زمستان دیده می شوند و معمولا در کارت های کریسمس دیده می شوند
[ترجمه گوگل]رابین بیشتر در زمستان ظاهر می شود و معمولا در کارت های کریسمس تصویر می شود
12. Other amenities, less commonly available, include a library and exercise room.
[ترجمه ترگمان]امکانات رفاهی دیگر، کم تر در دسترس، شامل یک کتابخانه و اتاق تمرین است
[ترجمه گوگل]امکانات دیگر، کمتر به طور معمول در دسترس، شامل کتابخانه و اتاق تمرین است
13. Income in New England is commonly 10 % below the national average.
[ترجمه ترگمان]درآمد در نیوانگلند به طور معمول ۱۰ درصد کم تر از میانگین ملی است
[ترجمه گوگل]درآمد در نیو انگلند معمولا 10٪ کمتر از میانگین ملی است
14. Christopher is commonly known as Kit.
[ترجمه ترگمان]کریستوفر به عنوان کیت شناخته می شود
[ترجمه گوگل]کریستوفر معمولا به عنوان کیت شناخته می شود
15. The disease is more commonly known as Mad Cow Disease.
[ترجمه ترگمان]بیماری عموما به عنوان بیماری جنون گاوی شناخته می شود
[ترجمه گوگل]این بیماری معمولا به عنوان بیماری دیوانه گاوی شناخته می شود