(امریکا - خودمانی)، کار آسان، کار بی دردسر، سهل، مثل آب خوردن، زود تسلیم، گولو، مطیع، هالو
pushover
(امریکا - خودمانی)، کار آسان، کار بی دردسر، سهل، مثل آب خوردن، زود تسلیم، گولو، مطیع، هالو
انگلیسی به فارسی
(آمریکا - عامیانه) کار آسان، کار بیدردسر، سهل، مثل آب خوردن
(آمریکا - عامیانه) (آدم) زود باور، زود تسلیم، گولو، مطیع، هالو
فشار دادن
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• (1) تعریف: (informal) anything that is easily done.
• (2) تعریف: a person, team, or the like that is easily defeated, convinced, or taken advantage of.
• gullible person, sucker; simple task, something that is easily done; person or thing that is easily defeated
you say that something or someone is a pushover when it is easy to obtain what you want from them; an informal word.
you say that something or someone is a pushover when it is easy to obtain what you want from them; an informal word.
مترادف و متضاد
something or someone easily influenced
Synonyms: breeze, child’s play, chump, cinch, duck soup, easy game, easy mark, easy pickings, fool, kid stuff, picnic, piece of cake, setup, snap, soft touch, stooge, sucker, victim, walkover
جملات نمونه
1. The game will be a pushover.
[ترجمه ترگمان]این بازی ساده و آسان خواهد بود
[ترجمه گوگل]این بازی یک ضربه گیر خواهد بود
[ترجمه گوگل]این بازی یک ضربه گیر خواهد بود
2. The examination was a pushover ; I'm sure of all the answers.
[ترجمه ترگمان]ازمایشات خیلی ضعیف بود؛ از همه جواب ها مطمئن هستم
[ترجمه گوگل]معاینه یک فشار دادن بود؛ من از تمام پاسخ ها مطمئن هستم
[ترجمه گوگل]معاینه یک فشار دادن بود؛ من از تمام پاسخ ها مطمئن هستم
3. The interview was an absolute pushover.
[ترجمه ترگمان]این مصاحبه یک هدف نهایی برای رسیدن به هدف بود
[ترجمه گوگل]مصاحبه مطلق مطلق بود
[ترجمه گوگل]مصاحبه مطلق مطلق بود
4. You might think Hungarian a pushover to learn. It is not.
[ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که مجارستان یک هدف آسان برای یادگیری است این طور نیست
[ترجمه گوگل]شما مجبور به یادگیری زبان انگلیسی هستید این نیست
[ترجمه گوگل]شما مجبور به یادگیری زبان انگلیسی هستید این نیست
5. I don't think she'll agree-she's no pushover.
[ترجمه ترگمان]فکر نکنم موافق باشه
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم او موافق باشد - او هیچ کششی نیست
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم او موافق باشد - او هیچ کششی نیست
6. At 53yards, this is no pushover even for experts.
[ترجمه ترگمان]در ۵۳ متری، اینجا حتی برای experts هم دست و پا چلفتی نیست
[ترجمه گوگل]در 53yards، این هیچ حتی برای کارشناسان نیز وجود دارد
[ترجمه گوگل]در 53yards، این هیچ حتی برای کارشناسان نیز وجود دارد
7. The exam was a pushover.
[ترجمه ترگمان]امتحان آسان بود
[ترجمه گوگل]امتحان یک ضربه زدن بود
[ترجمه گوگل]امتحان یک ضربه زدن بود
8. Love Story I thought you'd be a pushover.
[ترجمه ترگمان] داستان عشقی که فکر می کردم تو یه \"pushover\" هستی
[ترجمه گوگل]داستان عاشقانه من فکر کردم شما می خواهی ببینی
[ترجمه گوگل]داستان عاشقانه من فکر کردم شما می خواهی ببینی
9. Tony's a pushover for blondes.
[ترجمه ترگمان]تونی برای مو بلوند ضعیف است
[ترجمه گوگل]تونی برای مو بورها مناسب است
[ترجمه گوگل]تونی برای مو بورها مناسب است
10. Colonel Moore was no pushover. He wouldn't let anyone tell him what to do.
[ترجمه ترگمان] کلنل مور \"دست از دست دادن\" pushover \"نبود\" او اجازه نمی داد کسی به او بگوید چه کار کند
[ترجمه گوگل]سرهنگ مور هیچ ضربه ای نداشت او اجازه نمی دهد هر کسی به او بگوید چه کاری باید انجام دهد
[ترجمه گوگل]سرهنگ مور هیچ ضربه ای نداشت او اجازه نمی دهد هر کسی به او بگوید چه کاری باید انجام دهد
11. Angela Brickell had been small and light; a pushover.
[ترجمه ترگمان]آن جلا Brickell کوچک و سبک بود؛ یک دست و پا شل
[ترجمه گوگل]آنگلا بریکل کوچک و سبک بود؛ یک ضربه بزن
[ترجمه گوگل]آنگلا بریکل کوچک و سبک بود؛ یک ضربه بزن
12. I couldn't have her thinking I was a pushover.
[ترجمه ترگمان]نمی توانستم به او فکر کنم که من یک pushover
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم فکرش را بکنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم فکرش را بکنم
13. Fixing a car is a pushover for for her.
[ترجمه ترگمان]تعمیر یک اتومبیل برای او آسان است
[ترجمه گوگل]رفع یک ماشین برای او مناسب است
[ترجمه گوگل]رفع یک ماشین برای او مناسب است
14. That guy is a pushover for flattery.
[ترجمه ترگمان] اون یارو یه احمقه که با چاپلوسی حرف میزنه
[ترجمه گوگل]این مرد فریبنده است
[ترجمه گوگل]این مرد فریبنده است
15. Winning the playoffs was no pushover.
[ترجمه ترگمان]برنده شدن بازی های حذفی دست و پا چلفتی نبود
[ترجمه گوگل]پیروزی در مسابقات هیچ ضربه ای نداشت
[ترجمه گوگل]پیروزی در مسابقات هیچ ضربه ای نداشت
پیشنهاد کاربران
بار مازاد
در رشته عمران بارافزون ترجمه میشود
در این جمله خط بطلان معنی می شود
Maybe he is trying to sound tough but his face has pushover written on it
Maybe he is trying to sound tough but his face has pushover written on it
هالو، پخمه
کسی که به راحتی می توان به او زور گفت و او از خود دفاع نمی کند
کسی که به راحتی می توان به او زور گفت و او از خود دفاع نمی کند
مطیع و بله قربان گو البته نه الزاماً همیشه و فقط در شرایط خاص
Some guys are pushovers when it comes to women.
Some guys are pushovers when it comes to women.
You really are a pushover
این جمله یعنی تو واقعا ادم پخمه ای هستی!؟
این جمله یعنی تو واقعا ادم پخمه ای هستی!؟
مطیع
Subordinate and subservient, easy to defeat, influence, or overcome,
خاموش کردن
آدم ضعیف و دهن بین
تحت فشار قراردادن
فرمانبردار
مچل کردن/شدن، اوسکول شدن
آدم ساده
برو کنار . برو پی کارت. برو بینم . بزن بچاک
کلمات دیگر: