کلمه جو
صفحه اصلی

searching


معنی : طالب، پویا
معانی دیگر : نافذ، فرورو، رخنه یاب، (باد) سوزدار، دقیق، کامل، موشکافانه، جستجو کننده، بازرسی کننده، سخت

انگلیسی به فارسی

جستجو کننده،بازرسی کننده،سخت،کامل


جستجوکردن، پویا، طالب


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: searchingly (adv.)
(1) تعریف: examining thoroughly.
مترادف: close, in-depth, thorough
مشابه: careful, complete, exhaustive, scrupulous

- a searching investigation
[ترجمه ترگمان] یک تحقیق تحقیقاتی
[ترجمه گوگل] یک تحقیق جستجو

(2) تعریف: penetrating in observation.
مشابه: incisive, keen, knowing, penetrating, piercing, trenchant

- a searching stare
[ترجمه ترگمان] نگاه کنجکاوانه ای بر او انداخت
[ترجمه گوگل] نگاهی به جستجو

• seeking, looking for; penetrating, piercing, sharp; rigorous, strict, accurate
act of looking for something, act of seeking
a searching question or look is intended to discover the truth about something.

مترادف و متضاد

طالب (صفت)
wishing, aspirant, appetent, demanding, searching, emulous, wishful

پویا (صفت)
searching, running, seeking, dynamic

probing


Synonyms: curious, experimental, exploratory, fact-finding, inquiring, inquisitive, penetrating, seeking, sharp, studious


جملات نمونه

1. searching for the fugitives, the police fanned out across the plain
افراد پلیس در جستجوی فراریان در سرتاسر دشت پراکنده شدند.

2. a searching wind
باد سوزدار

3. scientists are still searching for a cure to cancer
دانشمندان هنوز دارند درباره ی درمان سرطان پژوهش می کنند.

4. Investigators are searching the wreckage of the plane to try to find the cause of the tragedy.
[ترجمه ترگمان]بازرسان در حال جستجوی لاشه هواپیما هستند تا علت این تراژدی را بیابند
[ترجمه گوگل]محققان در جستجوی تخریب هواپیما هستند تا سعی در یافتن علت تراژدی پیدا کنند

5. Interviewees need to be ready for some searching questions.
[ترجمه ترگمان]Interviewees باید برای چند تا سوال، آماده باشن
[ترجمه گوگل]مصاحبه شوندگان باید برای برخی سوالات جستجو آماده باشند

6. Investigators are searching the wreckage of the plane to try and find the cause of the tragedy.
[ترجمه ترگمان]بازرسان در حال جستجوی لاشه هواپیما هستند تا علت این تراژدی را بیابند
[ترجمه گوگل]محققان در جستجوی تخریب هواپیما هستند تا تلاش کنند و علت تراژدی را پیدا کنند

7. He gave me a searching look.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به من انداخت
[ترجمه گوگل]او یک نگاه جستجو را به من داد

8. I was searching this history website for something about Alexander the Great.
[ترجمه ترگمان]من در حال جستجوی این وب سایت تاریخ برای چیزی در مورد الکساندر بزرگ بودم
[ترجمه گوگل]من برای جستجوی چیزی درباره اسکندر کبیر جستجو کردم

9. He was scrabbling about in the sand searching for the ring.
[ترجمه ترگمان]داشت روی شن ها تقلا می کرد که حلقه را پیدا کند
[ترجمه گوگل]او در شن و ماسه به دنبال حلقه بود

10. The birds come searching for juicy worms and grubs.
[ترجمه ترگمان]پرندگان به دنبال کرم های درشت و کرم grubs می گردند
[ترجمه گوگل]پرندگان برای کرم های آبدار و گربها جستجو می کنند

11. Animals are at their most vulnerable when searching for food for their young.
[ترجمه ترگمان]حیوانات زمانی که به دنبال غذا برای جوانان خود می گردند، در معرض خطر بیشتری قرار دارند
[ترجمه گوگل]حیوانات در هنگام جستجوی غذا برای جوانان آسیب پذیرتر هستند

12. After several hours of aimless searching they were getting low on fuel.
[ترجمه ترگمان]پس از چند ساعت جستجوی بی هدف، آن ها در حال گرفتن سوخت بودند
[ترجمه گوگل]بعد از چند ساعت جستجو بدون هدف، سوخت کم شد

13. Police are still searching for the missing child.
[ترجمه ترگمان]پلیس هنوز در جستجوی این کودک گم شده است
[ترجمه گوگل]پلیس هنوز به دنبال فرزند گمشده است

14. She gave me a searching look and asked if I was lying.
[ترجمه ترگمان]نگاهی به من انداخت و پرسید که آیا دروغ می گویم یا نه
[ترجمه گوگل]او به من یک نگاه جستجو کرد و پرسید آیا دروغ می گویم

a searching wind

باد سوزدار


پیشنهاد کاربران

جستجو

بررسی
وارسی

جستجو کردن

جستوجو کردن

دقیق، موشکافانه


کلمات دیگر: