1. come whenever it is convenient for you
هر وقت برایتان مناسب است تشریف بیاورید.
2. airplanes have made travelling more convenient
هواپیما سفر را راحت تر کرده است.
3. When is it convenient for you?
[ترجمه محسن] چه زمانی برای شما مقدور است؟
[ترجمه ترگمان]چه زمانی برای شما مناسب است؟
[ترجمه گوگل]چه وقت برای شما مناسب است؟
4. Unfortunately, it's not convenient for me today.
[ترجمه محسن] متاسفانه امروز برایم مقدور نیست
[ترجمه ترگمان]متاسفانه، امروز برای من مناسب نیست
[ترجمه گوگل]متاسفانه امروز برای من مناسب نیست
5. I have to find a convenient location for the shelves.
[ترجمه ترگمان]من باید یک مکان مناسب برای قفسه ها پیدا کنم
[ترجمه گوگل]من باید یک محل مناسب برای قفسه ها پیدا کنم
6. Our local shop has very convenient opening hours.
[ترجمه ترگمان]فروشگاه محلی ما ساعات گشایش بسیار مناسبی دارد
[ترجمه گوگل]فروشگاه محلی ما ساعت های بسیار مناسب باز است
7. True friendship isn't about being there when it's convenient; it's about being there when it's not.
[ترجمه ترگمان]دوستی واقعی در این نیست که وقتی راحت است آنجا باشی، در این مورد است که وقتی نیست
[ترجمه گوگل]دوستی واقعی در مورد بودن در آن زمان نیست که مناسب باشد آن را در مورد وجود دارد که آن را ندارد
8. He has become a convenient whipping boy for the failures of the old regime.
[ترجمه ترگمان]او برای شکست های رژیم سابق به یک پسر شلاق هم مناسب تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]او برای ناکامیهای رژیم قدیمی تبدیل به یک پسر مناسب شلاق شده است
9. There wasn't even a convenient place for students to assemble between classes.
[ترجمه ترگمان]حتی یک جای مناسب برای دانشجویان هم وجود نداشت که بین کلاس ها جمع شوند
[ترجمه گوگل]حتی یک جای مناسب برای دانشجویان برای ملاقات بین کلاس ها وجود نداشت
10. I find the new system much more convenient.
[ترجمه ترگمان]من سیستم جدید را بسیار مناسب تر می یابم
[ترجمه گوگل]سیستم جدید را خیلی راحت تر پیدا می کنم
11. Fruit is a convenient source of vitamins and energy.
[ترجمه ترگمان]میوه منبع مناسب ویتامین و انرژی است
[ترجمه گوگل]میوه یک منبع مناسب ویتامین و انرژی است
12. The children provided a convenient excuse for missing the party.
[ترجمه ترگمان]بچه ها بهانه مناسبی برای از دست دادن مهمانی دادند
[ترجمه گوگل]بچه ها برای از دست دادن این حزب بهانه ای مناسب ارائه دادند
13. The meeting must be held at a time convenient for working mothers.
[ترجمه ترگمان]جلسه باید در زمانی برگزار شود که برای مادران شاغل مناسب باشد
[ترجمه گوگل]جلسه باید در یک زمان مناسب برای کار مادران برگزار شود
14. A bicycle is often more convenient than a car in towns.
[ترجمه ترگمان]دوچرخه اغلب راحت تر از یک ماشین در شهرها است
[ترجمه گوگل]یک دوچرخه اغلب راحت تر از یک ماشین در شهرهاست
15. The family thought it was more convenient to eat in the kitchen.
[ترجمه راحله] خانواده فکر کردند که خوردن تو آشپزخانه راحت تر بود
[ترجمه ترگمان]خانواده فکر می کردند که خوردن در آشپزخانه راحت تر است
[ترجمه گوگل]خانواده تصور می کردند که در آشپزخانه راحت تر است
16. It is very convenient to pay by credit card.
[ترجمه راحله] پرداختن با کارت اعتباری خیلی راحت است.
[ترجمه ترگمان]پرداخت کارت اعتباری بسیار مناسب است
[ترجمه گوگل]با کارت اعتباری بسیار مناسب است