کلمه جو
صفحه اصلی

rightly


معنی : بطور صحیح
معانی دیگر : به درستی، به طور صحیح، درست، منصفانه، بحق، بسزا

انگلیسی به فارسی

بطور صحیح


به درستی، بطور صحیح


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
(1) تعریف: in the correct or proper way.

(2) تعریف: in accordance with honesty and justice.

• correctly, accurately; justly, righteously; suitably, appropriately

مترادف و متضاد

بطور صحیح (قید)
rightly

جملات نمونه

1. can you rightly define this word?
آیا می توانی این واژه را درست معنی کنی ؟

2. she was rightly proud of her children
محقانه به بچه هایش مباهات می کرد.

3. She rightly points to the inadequacy of the argument.
[ترجمه ترگمان]او به درستی به نارسایی استدلال اشاره می کند
[ترجمه گوگل]او به درستی به ناکافی بودن این استدلال اشاره دارد

4. He was rightly suspicious of meeting me until I reassured him I was not writing about him.
[ترجمه ترگمان]او به خوبی از ملاقات من با من بدگمان بود، تا اینکه به او اطمینان دادم که در این باره چیزی نمی گویم
[ترجمه گوگل]او به طور قانع کننده ای از ملاقات با من بود تا زمانی که او را اطمینان دادم درباره او حرف نمی زدم

5. If I remember rightly the party starts at 8 pm.
[ترجمه ترگمان]اگر به خاطر داشته باشم، مهمانی ساعت ۸ بعد از ظهر شروع می شود
[ترجمه گوگل]اگر به درستی به یاد داشته باشید، حزب در ساعت 8 بعد از ظهر شروع می شود

6. Quite rightly, the environment is of great concern.
[ترجمه ترگمان]کاملا درست است، محیط نگرانی زیادی دارد
[ترجمه گوگل]کاملا درست است، محیط زیست از نگرانی های زیادی برخوردار است

7. America's priority is rightly to stimulate its economy.
[ترجمه ترگمان]اولویت آمریکا این است که اقتصاد خود را تحریک کند
[ترجمه گوگل]اولویت آمریکا به راستی تحریک اقتصاد آن است

8. He was proud of his beautiful house, and rightly so.
[ترجمه ترگمان]به خانه قشنگ خود می بالید
[ترجمه گوگل]او به خانه زیبای خود افتخار می کند و به همین ترتیب

9. The school was rightly proud of the excellent exam results.
[ترجمه ترگمان]مدرسه به درستی به نتایج امتحان عالی افتخار می کرد
[ترجمه گوگل]مدرسه به طور معجزه آسایی از نتایج امتحان عالی بود

10. Everyone rightly feared the coming war.
[ترجمه ترگمان]همه از جنگ می ترسیدند
[ترجمه گوگل]همه به درستی از جنگ آینده ترسیدند

11. Doctors have rightly stressed the importance of exercise.
[ترجمه ترگمان]پزشکان به درستی بر اهمیت ورزش تاکید کرده اند
[ترجمه گوگل]پزشکان به درستی بر اهمیت تمرین تمرکز کرده اند

12. Is he rightly informed?
[ترجمه ترگمان]آیا به درستی مطلع شده است؟
[ترجمه گوگل]آیا او به درستی مطلع است؟

13. The judge exercised his discretion rightly to admit the evidence.
[ترجمه ترگمان]قاضی خیلی احتیاط کرده بود تا مدارک را بپذیرد
[ترجمه گوگل]قاضی به طور صحیح اختیار خود را برای پذیرش این شواهد اعمال کرد

14. She attended one meeting only, if I remember rightly.
[ترجمه ترگمان]او فقط اگر درست به یاد داشته باشم فقط یک جلسه شرکت می کرد
[ترجمه گوگل]او فقط در یک جلسه حضور داشت، اگر به درستی به یاد داشته باشم

15. They were rightly praised for their thrift and enterprise.
[ترجمه ترگمان]آن ها به درستی به خاطر thrift و enterprise مورد تحسین قرار گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها به راستی برای رفاه و سرمایه گذاری خود ستایش کردند

can you rightly define this word?

آیا می‌توانی این واژه را درست معنی کنی؟


She was rightly proud of her children.

محقانه به بچه‌هایش مباهات می‌کرد.


پیشنهاد کاربران

in a correct manner
properly
with honesty
justly
inf. really

حقیقتا

aright


کلمات دیگر: