1. we had our sunday brunch at the airport
صبحانه - نهار یکشنبه را در فرودگاه خوردیم.
2. They eat much the same thing for brunch every day.
[ترجمه ترگمان]هر روز غذای مشابهی برای صبحانه می خورند
[ترجمه گوگل]آنها هر روز برای هر روز غذای زیادی می خورند
3. We had a Sunday brunch of bagels.
[ترجمه ترگمان]ما یه روز یکشنبه داشتیم که نون شیرینی بخوریم
[ترجمه گوگل]یک شنبه صبحانه از شیرینی ها داشتیم
4. They serve a mean Sunday brunch at the restaurant on Fourth Street.
[ترجمه ترگمان]اونا یه روز یکشنبه توی رستوران در رستوران طبقه چهارم هستن
[ترجمه گوگل]آنها در یک مهمانی روزانه یکشنبه در رستوران خیابان چهارم خدمت می کنند
5. We always have brunch together on Sunday.
[ترجمه ترگمان]ما همیشه یکشنبه ها با هم ناهار می خوریم
[ترجمه گوگل]ما یکشنبه یک بار با هم در کنار هم می خوابیم
6. Continental breakfast weekdays; candlelight brunch weekends.
[ترجمه ترگمان]صرف صبحانه در ساعات کار، در زیر نور شمع، تعطیلات آخر هفته
[ترجمه گوگل]روزهای تعطیلات صبحانه قاره ای؛ تعطیلات آخر هفته برونگا
7. I meet the biological females for brunch on Suriday at a gallery / restaurant in the East Village.
[ترجمه ترگمان]من برای صبحانه در Suriday در یک گالری \/ رستوران در روستای شرقی ملاقات کردم
[ترجمه گوگل]من با خانم های بیولوژیک برای برانچ در Suriday در گالری / رستوران در روستای شرقی دیدار می کنم
8. Almost a brunch coat but that's too crude a description.
[ترجمه ترگمان]تقریبا یک نیم تنه صبحانه است، اما این توصیف خیلی ناشیانه است
[ترجمه گوگل]تقریبا یک کت برنز است اما این توصیف خیلی خام است
9. They always put on a mean Sunday brunch.
[ترجمه ترگمان]اونا همیشه یه روز یکشنبه ها رو صرف صبحانه می کنن
[ترجمه گوگل]آنها همیشه یک برنز ماهانه یکشنبه گذاشته اند
10. He cobbled together a brunch of cold remains from the fridge, with lemon tea.
[ترجمه ترگمان]او یک رستوران پر از غذای سرد را از یخچال بیرون آورد و با چای لیمو
[ترجمه گوگل]او با هم یک برفی از بقایای سرد از یخچال، با چای لیمو به هم ریخت
11. Italian, Argentinean, Asian, and Sunday brunch for family gatherings.
[ترجمه ترگمان]ایتالیا، آرژانتین، آسیایی و یکشنبه برای اجتماعات خانوادگی جشن گرفته شد
[ترجمه گوگل]ایتالیایی، آرژانتینی، آسیایی، و یکشنبه صبحانه برای اجتماعات خانوادگی
12. Go out for a leisurely Sunday brunch.
[ترجمه ترگمان]برای یه غذای روز یکشنبه خیلی آروم برو بیرون
[ترجمه گوگل]بیرون آمدن برای یک شام یکشنبه صبح بخیر
13. On Christmas day, Dec 2 a brunch with family is the norm, followed by some light sporting events, such as a country walk, to digest the heavy food.
[ترجمه ترگمان]در روز کریسمس، دسامبر ۲ یک صبحانه با خانواده یک هنجار است، و پس از آن برخی رویداده ای ورزشی سبک، مانند پیاده روی یک کشور، برای هضم غذای سنگین دنبال می شوند
[ترجمه گوگل]در روز کریسمس، 2 دسامبر، یک غذای یخبندان با خانواده، هنجار است، و پس از آن برخی از رویدادهای ورزشی سبک مانند راه رفتن کشور، برای هضم مواد غذایی سنگین
14. She likes to have a brunch.
[ترجمه ترگمان] اون دوست داره یه رستوران داشته باشه
[ترجمه گوگل]او دوست دارد یک روز بعد از ظهر
15. Brunch is a cross between breakfast and lunch.
[ترجمه ترگمان] Brunch یه صلیب بین صبحانه و ناهار هست
[ترجمه گوگل]صبحانه یک صلیب بین صبحانه و ناهار است