کلمه جو
صفحه اصلی

play dumb

پیشنهاد کاربران

خود را به ندانستن زدن، خود را به نفهمی و حماقت زدن
Don't play dumb with me - I know you took the money
خودت را به نفهمی نزن! - من میدونم که تو پول رو برداشتی!
When she asked if I knew it was her birthday, I played dumb. I didn’t want to let her know I was planning a surprise party
وقتی پرسید که آیا من میدونستم اونروز تولدشه، من خودم رو به ندونستن زدم. نمیخواستم که بدونه من داشتم یک مهمونی سوپرایز ترتیب میدادم.

خود را به خریت/خنگی زدن، مثل احمق ها رفتار کردن ( به منظور گردن نگرفتنِ مسئولیتِ کاری یا چیزی )

کسی را خر فرض کردن

به روت نیار!

( عمدا ) گیج بازی درآوردن

خود را به کوچه علی چپ زدن


کلمات دیگر: