کلمه جو
صفحه اصلی

off guard

انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: unprepared.
مترادف: careless, unready, unwary
مشابه: slow

- They caught the enemy off guard and the attack was a success.
[ترجمه مارال] آن ها دشمن را بی دفاع گیر انداختند و حمله موفقیت آمیز بود
[ترجمه ا.ط] دشمن را غافلگیر کردند و حمله موفقیت آمیز بود.
[ترجمه ترگمان] آن ها دشمن را محاصره کردند و حمله موفقیت آمیز بود
[ترجمه گوگل] آنها دشمن را از گارد گرفتند و حمله موفقیت آمیز بود

• if someone is caught off-guard, they are not expecting a surprise or danger that suddenly occurs.

جملات نمونه

1. He struck me while I was off guard.
[ترجمه ترگمان]وقتی که من نگهبانی نمی دادم او به من حمله کرد
[ترجمه گوگل]او به من حمله کرد، در حالی که من گارد را نداشتم

2. Charm the audience and catch them off guard.
[ترجمه ترگمان]تماشاچی ها را افسون کن و اونها را از خودت دور کن
[ترجمه گوگل]جذابیت مخاطبان را به خود جذب کنید

3. Senator O'Hare was caught off guard by the question.
[ترجمه ترگمان]سناتور O هر یک از این پرسش غافلگیر شده بود
[ترجمه گوگل]Senator O'Hare توسط این سوال محروم شد

4. The invitation had caught me off guard.
[ترجمه ترگمان]این دعوت مرا از خود بی خود کرده بود
[ترجمه گوگل]این دعوت مرا گول زده بود

5. Her question caught him off guard.
[ترجمه ترگمان]سوال او او را از خود بی خود کرد
[ترجمه گوگل]سؤال او او را گارد گرفت

6. He had a way of throwing her off guard with his charm when she least expected it.
[ترجمه ترگمان]وقتی که انتظارش را داشت، با جذابیت خود، او را از خود دور کرده بود
[ترجمه گوگل]وقتی او کمترین انتظار آن را داشت، راهی برای گریستن از او داشت

7. The president faces issues that can catch him off guard and undermine his authority.
[ترجمه ترگمان]رئیس جمهور با مسائلی مواجه است که می تواند او را خلع سلاح کرده و اختیارات خود را از بین ببرد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور با مسائلی مواجه است که می تواند او را از حراست محافظت کند و قدرت خود را تضعیف کند

8. The question caught Firebug off guard.
[ترجمه ترگمان]این سوال مرا از خود بی خود کرد
[ترجمه گوگل]این سؤال فریبگ را از گارد گرفت

9. The words caught him off guard.
[ترجمه ترگمان]این کلمات او را از خود بی خود کرد
[ترجمه گوگل]کلمات او را گارد گرفتند

10. As they stood off guard, two young men both carrying suitcases sprang out from the passageway behind the tomb.
[ترجمه ترگمان]وقتی ایستادند، دو مرد جوان که چمدان حمل می کردند از راهرویی که پشت مقبره بودند بیرون پریدند
[ترجمه گوگل]در حالی که آنها در محاصره ایستاده بودند، دو مرد جوان که هر دو دستبندها را حمل می کردند از پاساژ پشت مقبره بیرون آمدند

11. This caught me completely off guard.
[ترجمه ترگمان]این کاملا مرا از خود بی خود کرد
[ترجمه گوگل]این من را کاملا از گارد گرفت

12. For a fraction of a second Jane was off guard and the shearwater struck right in the palm of her hand.
[ترجمه ترگمان]برای کسری از ثانیه، جین از گارد پیاده شد و shearwater درست در کف دستش ضربه زد
[ترجمه گوگل]برای کسری از یک ثانیه، جین خاموش بود و بیرحمانه درست در کف دست او ضربه زد

13. By catching your prey off guard, you are in control of the situation, at least initially.
[ترجمه ترگمان]شما با گرفتن طعمه خود، حداقل در ابتدا کنترل وضعیت را در دست دارید
[ترجمه گوگل]با دست زدن به شکار خود را از گارد، شما در کنترل وضعیت، حداقل در ابتدا

14. The public's reaction obviously caught the governor off guard.
[ترجمه ترگمان]آشکارا عکس العمل مردم به طور واضح فرماندار را غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]واکنش عمومی به وضوح حاکم فرماندار را گرفت

15. She really caught me off guard with her comments.
[ترجمه ترگمان]اون واقعا منو با نظرات اون از بین برد
[ترجمه گوگل]او واقعا با نظرهایش سرش را تکان داد

پیشنهاد کاربران

غافلگیر کردن

شکسته شدن گارد دفاعی

غافلگیرانه کسی را دستگیر کردن، یهویی باکسی درگیرشدن

از حالت تدافعی/دفاعی خارج ساختن/بیرون آوردن، یخ کسی را باز کردن


کلمات دیگر: