کلمه جو
صفحه اصلی

citation


معنی : احضار، نقل قول، ذکر، احضار به بازپرسی، تقدیراز خدمات، تقدیر رسمی
معانی دیگر : (حقوق) احضاریه (برای حضور در دادگاه)، فراخوان، تقدیرنامه، سپاسنامه، (در پژوهش و نگارش) نقل قول، رونگاشت، چیزی که نقل قول شده است، رونگاشته، (حقوق) استناد، رجوع، اشاره به قانون یا مرجع یا نظریه ی قضایی (به منظور ایجاد سابقه یا به کرسی نشاندن موضوعی)، استشهاد

انگلیسی به فارسی

ذکر، نقل قول، (حقوق) احضار، احضار به بازپرسی، (نظامی) تقدیر از خدمات، تقدیر رسمی


استناد، نقل قول، ذکر، احضار، احضار به بازپرسی، تقدیراز خدمات، تقدیر رسمی


انگلیسی به انگلیسی

• quotation; official praise; summons to a court of law
a citation is an official document or speech which praises a person for something brave or special that they have done; a formal word.
a citation from a book or piece of writing is a quotation from it; a formal word.

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of citing or quoting, or the passage or source so cited.
مترادف: quotation, quote
مشابه: excerpt, extract, passage, reference

- The professor's citation of her research study in his book pleased her.
[ترجمه شاهان آذرمهر] استاد در کتاب خود با ارجاع به مطالعات پژوهشی او، مایه ی مباهات وی شد.
[ترجمه ترگمان] استاد مطالعه تحقیقاتی او در کتاب او او را خوشحال کرده است
[ترجمه گوگل] ارجاع استاد به مطالعه تحقیقاتی وی در کتابش او را خوشحال کرد
- The article, with its many citations, was well documented.
[ترجمه ترگمان] مقاله با بسیاری از citations به خوبی مستند شد
[ترجمه گوگل] این مقاله با استنادات بسیاری از آن، به خوبی مستند شده است

(2) تعریف: an award for praiseworthy action.
مترادف: commendation
مشابه: award, blue ribbon, decoration, honor, kudos, laurels, medal, testimonial, tribute, trophy

- The police officer received a citation honoring his act of bravery.
[ترجمه Rosifer] افسر پلیس یک تقدیر رسمی به احترام اعمال شجاعانه اش بدست آورد
[ترجمه ترگمان] افسر پلیس نام شجاعت خود را به دست آورد
[ترجمه گوگل] افسر پلیس یک استناد به عمل جراحت خود دریافت کرد

(3) تعریف: a summons, usu. to a court of law.
مترادف: summons
مشابه: habeas corpus, subpoena, ticket, venire facias, warrant, writ

- If you've received a citation, you'll have to appear in court.
[ترجمه Rosifer] اگر یک احضاریه دریافت کردید، باید در دادگاه حاضر شوید
[ترجمه ترگمان] اگر یک citation دریافت کردید، باید در دادگاه ظاهر شوید
[ترجمه گوگل] اگر یک استناد دریافت کرده اید، باید در دادگاه ظاهر شوید

مترادف و متضاد

احضار (اسم)
call, invitation, vocation, summons, citation, evocation

نقل قول (اسم)
quotation, passage, relation, citation, paraphrase

ذکر (اسم)
induction, mention, citation, recitation, penis, pintle

احضار به بازپرسی (اسم)
citation

تقدیر از خدمات (اسم)
citation

تقدیر رسمی (اسم)
citation

excerpt


Synonyms: example, illustration, mention, passage, quotation, quote, quoting, reference, saying, source


award


Synonyms: bidding, charge, commendation, encomium, mention, panegyric, reward, salutation, summons, tribute


Antonyms: demerit


جملات نمونه

1. to issue a citation
احضاریه صادر کردن

2. he was given a copy of the citation
یک نسخه ی احضاریه را به او دادند.

3. His citation says he showed outstanding and exemplary courage.
[ترجمه ترگمان]او می گوید که او شجاعت برجسته و نمونه بارزی را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]استناد او می گوید که وی شجاعت برجسته و نمونه ای را نشان داده است

4. Turner was issued a traffic citation for reckless driving.
[ترجمه شاهان آذرمهر] "ترنر" به دلیل رانندگی بی مهابا جریمه شد!
[ترجمه ترگمان]ترنر به دلیل رانندگی بی ملاحظه، ترافیک هوایی صادر کرد
[ترجمه گوگل]ترنر به نقل از ترافیک برای رانندگی بی پروا صادر شد

5. The court could issue a citation and fine Ms. Robbins.
[ترجمه شاهان آذرمهر] ممکن است دادگاه با صدور حکمی خانم رابینز را جریمه کند.
[ترجمه ترگمان]دادگاه می تواند نام خانم رابینز و زیبایش را صادر کند
[ترجمه گوگل]دادگاه می تواند یک استناد و محکمه خانم رابینز را صادر کند

6. The court issued a contempt citation against city council members who refused to comply with a court order.
[ترجمه ترگمان]دادگاه نسبت به اعضای شورای شهر که از موافقت با حکم دادگاه خودداری کردند، توهین بزرگی را اعلام کرد
[ترجمه گوگل]دادگاه محکومیت اعتراض آمیز نسبت به اعضای شورای شهر را که از اتخاذ یک حکم دادگاه اجتناب کرد، منتشر کرد

7. The essay begins with a citation from 'Hamlet'.
[ترجمه شاهان آذرمهر] این گفتمان با نقل قولی از شخصیت "هملت" آغاز شده است!
[ترجمه ترگمان]مقاله با استناد از هملت آغاز می شود
[ترجمه گوگل]این مقاله با استناد از 'هملت' آغاز می شود

8. The Oxford English Dictionary's first citation for the word "garage" is from 190
[ترجمه ترگمان]نام فرهنگ لغت انگلیسی آکسفورد برای کلمه \"گاراژ\" از ۱۹۰ نفر است
[ترجمه گوگل]نخستین استناد به واژه ی 'گاراژ' دیکشنری انگلیسی آکسفورد از 190 است

9. The two twin-engined aeroplanes were trapped behind the Citation jet.
[ترجمه ترگمان]دوتا هواپیمای دونفره که پشت جت citation گیر افتاده بودند
[ترجمه گوگل]دو هواپیما دوقلو، پشت جت اسناد به دام افتاده بودند

10. So what of the other reasons for rejecting citation analysis as a help in deciding where the money should go?
[ترجمه ترگمان]بنابراین دلیل دیگری برای رد تحلیل citation به عنوان کمک در تصمیم گیری در مورد این که پول باید کجا برود؟
[ترجمه گوگل]بنابراین، دلایل دیگر برای رد تحلیل تجزیه و تحلیل استنادی به عنوان کمک در تصمیم گیری در مورد جایی که پول باید برود؟

11. The distribution of citation period is also shown graphically as Figure 1
[ترجمه ترگمان]توزیع دوره نقل قول نیز به صورت گرافیکی در شکل ۱ نشان داده شده است
[ترجمه گوگل]توزیع دوره نقل قول نیز به صورت گرافیکی به شکل 1 نشان داده شده است

12. The citation patterns again show a bimodal distribution, with two median half-lives.
[ترجمه ترگمان]الگوهای ارجاع بار دیگر توزیع bimodal را با دو نیمه عمر متوسط نشان می دهند
[ترجمه گوگل]الگوهای استنادی دوباره یک توزیع دوبعدی را با دو نیمه عمودی متوسط ​​نشان می دهد

13. Finally the extensive index and reference citation helps the reader to find relevant literature.
[ترجمه ترگمان]در نهایت شاخص گسترده و استناد مرجع به خواننده کمک می کند تا ادبیات مربوطه را پیدا کند
[ترجمه گوگل]در نهایت، استناد گسترده و مرجع به خواننده کمک می کند تا ادبیات مربوطه را پیدا کند

14. Citation measures will be described in more detail in Chapter
[ترجمه ترگمان]معیارهای استنادی با جزییات بیشتر در بخش توضیح داده خواهد شد
[ترجمه گوگل]اقدامات استناد در جزئیات بیشتر در فصل شرح داده شده است

15. The Nobel citation noted that his discovery would be useful for energy conversion technology.
[ترجمه ترگمان]جایزه نوبل بیان کرد که کشف او برای فن آوری تبدیل انرژی مفید خواهد بود
[ترجمه گوگل]استناد نوبل اشاره کرد که کشفش برای تکنولوژی تبدیل انرژی مفید خواهد بود

He was given a copy of the citation.

یک نسخه‌ی احضاریه را به او دادند.


to issue a citation

احضاریه صادر کردن


The two devoted detectives received citations.

دو کارآگاه فداکار تقدیرنامه دریافت کردند.


پیشنهاد کاربران

ذکر کردن
گفتن

نقل قول

ارجاعات

نقل قول،
چیزی که نقل قول شده است

Based on six months of research, the work includes over 120 citations

استناد؛ ارجاع دهی

تقدیرنامه

وقتی مقاله ای می نویسیم و در اون مقاله جمله ای از یک شخص دیگر به کار میبریم ( یا از یک کتاب ) باید اسم اون شخص ( یا کتاب ) در مقاله ذکر شود به این کار citation گفته میشه.

در مورد پلیس میشه" جریمه" شکل رسمی تر ticket
The police wrote me a citation


کلمات دیگر: