1. He's a troublemaker! Always was and always will be!
[ترجمه ترگمان]!! !! !! !! !! !! !! !! !! همیشه بوده و همیشه خواهد بود!
[ترجمه گوگل]او سختگیر است! همیشه بود و همیشه خواهد بود!
2. His reputation as a troublemaker told against him when he tried to change his job.
[ترجمه ترگمان]شهرت او به عنوان یک آشوبگر، هنگامی که سعی کرد شغلش را تغییر دهد، به او گفت
[ترجمه گوگل]شهرت او به عنوان یک مشکل ساز در هنگام تلاش برای تغییر شغل خود در برابر او گفت
3. I'd had him pegged as a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]او را به عنوان یک دردسر درست کرده بودم
[ترجمه گوگل]من او را به عنوان یک مشکل کننده متهم کرده بودم
4. The newspapers had unjustly labelled him a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]روزنامه ها به ناحق درباره او نوشته بودند: دردسر ساز
[ترجمه گوگل]روزنامه ها به طور غیرمستقیم به او دچار مشکل شده اند
5. I would hate you to think me a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]من از تو متنفرم که به من فکر کنی
[ترجمه گوگل]من از شما متنفر هستم که فکر میکنم مشکل ساز است
6. He has a reputation as something of a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان چیزی از یک troublemaker شهرت دارد
[ترجمه گوگل]او شهرت دارد به عنوان چیزی از مشکل
7. I put the boy down as a troublemaker as soon as I saw him.
[ترجمه ترگمان]به محض دیدن او، پسرک را به محض دیدن او به زمین انداختم
[ترجمه گوگل]به محض اینکه من او را دیدم، پسر را به عنوان یک مشکل وارد کرد
8. It came to this: The troublemaker would look foolish rather than daring.
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسید: دردسر به جای شجاعت به نظر می رسید
[ترجمه گوگل]این به این می آید که آشوبگر به جای جسارت نگاه می کند
9. Yarbrough was a calculating troublemaker.
[ترجمه ترگمان]Yarbrough یک آشوبگر حساب کننده بود
[ترجمه گوگل]Yarbrough یک محرک محاسباتی بود
10. He was a troublemaker, a constant storm center at school.
[ترجمه ترگمان]او یک آشوبگر بود، یک مرکز طوفانی در مدرسه
[ترجمه گوگل]او مشکل ساز بود، یک مرکز طوفان مداوم در مدرسه
11. The boy was labeled a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]پسر به عنوان یک آشوبگر برچسب خورده بود
[ترجمه گوگل]این پسر ناامید کننده بود
12. As he is a troublemaker, no one likes to work together with him.
[ترجمه ترگمان]چون او یک troublemaker، هیچ کس دوست ندارد با او کار کند
[ترجمه گوگل]همانطور که او مشکل ساز است، هیچ کس دوست ندارد با او کار کند
13. In the past, he was a troublemaker, but now he has mended his way.
[ترجمه ترگمان]گذشته از این، او یک دردسر ساز بود، اما حالا راهش را تعمیر کرده
[ترجمه گوگل]در گذشته، او دچار مشکل بود، اما اکنون راه خود را تغییر داده است
14. One of the gods, Discord, a troublemaker.
[ترجمه ترگمان]یکی از خدایان، discord، یه دردسر ساز
[ترجمه گوگل]یکی از خدایان، Discord، یک مشکل کننده است
15. He is a trouble maker . You must be distant with him.
[ترجمه ترگمان]او آدم دردسر ساز است تو باید با اون فاصله داشته باشی
[ترجمه گوگل]او مشکل ساز است شما باید با او فاصله داشته باشید
16. The trouble makers seem to have been rooted out.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که makers ریشه دارند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد مشکل سازندگان ریشه گرفته اند
17. He is a real trouble maker.
[ترجمه ترگمان] اون واقعا یه دردسر ساز واقعیه
[ترجمه گوگل]او مشکل ساز واقعی است
18. That fine young man has degenerated into trouble maker under the influence of evil company.
[ترجمه ترگمان]آن مرد جوان زیبا با نفوذ یک شرکت شریر تبدیل به دردسر ساز شده است
[ترجمه گوگل]این مرد خوب خوب به علت مشکل ساز شدن تحت تاثیر شرکت شر است
19. Now you're going to befriend that trouble maker?
[ترجمه ترگمان]حالا می خو ای به اون maker که دردسر درست کردی دوستی کنی؟
[ترجمه گوگل]در حال حاضر شما می خواهید به دوستی که سازنده مشکل؟
20. I am trouble maker and you are trouble shooter.
[ترجمه ترگمان]من دردسر ساز هستم و تو هم تیرانداز مشکل هستی
[ترجمه گوگل]من مشکل ساز هستم و شما تیرانداز مشکل هستید
21. But let us look more closely at the other six trouble makers.
[ترجمه ترگمان]اما اجازه دهید از نزدیک به شش عامل مشکل دیگر نگاه کنیم
[ترجمه گوگل]اما اجازه دهید نگاهی دقیق تر به شش مشکل دیگر داشته باشیم
22. Police officers had spent several weeks scanning videos of their previous encounters to identify trouble makers.
[ترجمه ترگمان]افسران پلیس چندین هفته را برای اسکن کردن فیلم های قبلی خود برای شناسایی مشکل سازان گذرانده بودند
[ترجمه گوگل]افسران پلیس چندین هفته اسکن فیلم از مواجهه قبلی خود را برای شناسایی مشکل سازان بوده است
23. In her last job she got a reputation as a trouble maker.
[ترجمه ترگمان]در آخرین کارش به عنوان یک maker شهرت داشت
[ترجمه گوگل]در آخرین کار او شهرتی به عنوان یک مشکل ایجاد کرد