کلمه جو
صفحه اصلی

breathlessly


معنی : نفس نفس زنان
معانی دیگر : با نهایت اشتیاق

انگلیسی به فارسی

نفس نفس زدن، نفس نفس زنان


انگلیسی به انگلیسی

• without breath; gaspingly, pantingly

مترادف و متضاد

نفس نفس زنان (قید)
breathlessly

جملات نمونه

1. He dashed in breathlessly.
[ترجمه ترگمان]در حالی که نفسش بند آمده بود، دوان دوان وارد شد
[ترجمه گوگل]او در نفس نفس زد

2. The boys listened breathlessly as the sailor detailed the story of the shipwreck.
[ترجمه ترگمان]بچه ها که داستان غرق شدن کشتی را با دقت گوش می دادند، نفس نفس زنان گوش می دادند
[ترجمه گوگل]پسران به صورت ملحوظ به آن نگاه کردند، زیرا ملوان داستان داستان کشتی خراب را شرح داد

3. "I'll go in," he said breathlessly.
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان گفت: من میرم داخل
[ترجمه گوگل]او گفت: 'من وارد خواهم شد '

4. Nancy waited breathlessly for him to go on.
[ترجمه ترگمان]نانسی منتظر ماند تا او ادامه دهد
[ترجمه گوگل]نانسی منتظر نفس نفس کشیدن او بود

5. A newspaper reports breathlessly of producers conducting rapturous relationships with PowerBooks, of screenwriters sleeping with them. sentence dictionary
[ترجمه ترگمان]یک روزنامه گزارش می دهد که of از تولید کنندگان روابط rapturous با PowerBooks و screenwriters که با آن ها خوابیده بودند را گزارش می دهد فرهنگ لغت
[ترجمه گوگل]یک روزنامه از تولیدکنندگان با روابط پرطرفدار با PowerBooks، از فیلمنامهنویسانی که با آنها خواب میبینند، نفس نفس میزد فرهنگ لغت جمله

6. ""Sorry I'm so late Maxie,'' he said, puffing breathlessly.
[ترجمه ترگمان]نفس نفس زنان گفت: ببخشید که دیر کردم
[ترجمه گوگل]'با عرض پوزش من خیلی دیر ماکس،' او گفت، نفس نفس زدن

7. The air was breathlessly still, spent with raining, and coils of midges spiralled silently up and down.
[ترجمه ترگمان]هوا هنوز بند آمده بود و باران می بارید و حلقه های پشه ها به آرامی بالا و پایین می رفتند
[ترجمه گوگل]هوا هنوز نفس نفس می کشد، با باران خرج می کند، و کویل های مگس ها به آرامی به بالا و پایین می ریزند

8. As soon as the doctor arrived, he ran breathlessly into the house and burst into the room without knocking.
[ترجمه ترگمان]همین که دکتر وارد شد، نفس زنان به درون خانه دوید و بدون در زدن به داخل اتاق پرید
[ترجمه گوگل]به محض اینکه دکتر وارد شد، او به تنفس نفس نفس زد و به داخل اتاق بیرون زد

9. Each of these silent houses is held breathlessly still by the weight of the hot morning sun.
[ترجمه ترگمان]هر یک از این خانه های ساکت، با وزن خورشید صبحگاهی، نفس نفس زنان در سینه حبس شده اند
[ترجمه گوگل]هر یک از این خانه های خاموش، با وزن خورشید صبح، هنوز نفس گیر است

10. Breathlessly she flung herself down on the window seat.
[ترجمه ترگمان]و خود را روی صندلی کنار پنجره انداخت
[ترجمه گوگل]نفس نفس زد و خودش را روی صندلی پنجره گذاشت

11. After I after 500 meters quickly, examine minutely breathlessly: " What job to produce after all? "
[ترجمه ترگمان]بعد از ۵۰۰ متر به سرعت، به طور دقیق، دقیق بررسی کنید: \"چه کاری برای تولید وجود دارد؟\"
[ترجمه گوگل]پس از 500 متر به سرعت، دقیقا به دقت نگاه کنید: 'چه شغلی برای تولید بعد از همه؟ '

12. The boys listened to the man breathlessly as he detailed the story of his adventure.
[ترجمه ترگمان]بچه ها همچنان که داستان ماجراجویی خود را شرح می داد، نفس نفس زنان به سخنان مرد گوش می دادند
[ترجمه گوگل]پسران پس از اینکه او داستان ماجراجویی خود را دقیق توضیح داد، پسران را بیدار کرد

13. I interrupted breathlessly. " Look here -- this isn't Mr. Gatsby.
[ترجمه ترگمان]نفس بریده حرفش را قطع کردم: \" اینجا را نگاه کنید - - این اقای گتسبی نیست
[ترجمه گوگل]من نفس نفس زدن را قطع کردم 'نگاه کن - این آقای گاتسبی نیست

14. Her voice compelled me forward breathlessly as I listened.
[ترجمه ترگمان]همچنان که گوش می دادم، صدایش مرا به جلو هل می داد
[ترجمه گوگل]صدای او به من فشار آورد تا نفس نفس بکشد

15. Millions of people were breathlessly watching black - and - white images of Neil Armstrong bounding across a rocky landscape.
[ترجمه ترگمان]میلیونها نفر در حالی که تصاویر سیاه و سفید نیل آرمسترانگ را تماشا می کردند که از روی یک منظره سنگی خیز برمی داشتند، نفس نفس می زدند
[ترجمه گوگل]میلیون ها نفر از تماشای تصاویر سیاه و سفید نیل آرمسترانگ در یک چشم انداز سنگی تماشا می کردند

پیشنهاد کاربران

همانطور که نفس نفس می زد


کلمات دیگر: