معنی : حقه باز، غیر موثق، غلط، نا درست، ساختگی
معانی دیگر : قلابی، وانمودین، جعلی، کشکی، الکی، دروغی، آدم متظاهر، سالوس، ریاکار، خودنما، برون ساز (phoney هم می نویسند)، phoney نادرست، حقه باز
phony _
پسوند (اسم ساز): صدای بخصوص، - آوا [polyphony]
( phoney ) نادرست، غیر موثق، غلط، حقه باز، ساختگی
جعلی، حقه باز، ساختگی، غلط، غیر موثق، نا درست
fake, false
Synonyms: affected, artificial, assumed, bogus, counterfeit, forged, imitation, pseudo, put-on, sham, spurious, trick
Antonyms: genuine, real, sincere
a phony smile
لبخند دروغین
He spoke in a phony Esfahany accent.
او با لهجهی ساختگی اصفهانی حرف میزد.
a phony diploma
دیپلم قلابی
a phony doctor
پزشک قلابی
His brother is a phony.
برادر او دغلباز است.