کلمه جو
صفحه اصلی

pinwheel


معنی : چرخ دنده، چرخ سنجاقی
معانی دیگر : (اسباب بازی کودک) فرفره، چر  دنده، فرفره، چر و فلک کوچک، درساعت سازی چرخی که دندانه های استوانه ای دارد

انگلیسی به فارسی

فرفره، فرفره ای، چرخ سنجاقی


چرخ دنده، فرفره


پینوچل، چرخ دنده، چرخ سنجاقی


انگلیسی به انگلیسی

• toy that has paper or plastic blades pinned to a stick and is designed to spin in the wind
spinning toy made of folded paper

مترادف و متضاد

چرخ دنده (اسم)
gear, cogwheel, sprocket, pinwheel, gear wheel, wheelwork

چرخ سنجاقی (اسم)
pinwheel

جملات نمونه

1. He remembers selling balloons, pinwheels, and fireman hats to eager youngsters.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر می آورد که بالون، pinwheels و کلاه های آتش نشانی را به جوانان مشتاق می فروشد
[ترجمه گوگل]او به فروش بالن، پینوچل، و کلاه آتش نشانی به جوانان مشتاق احتیاج دارد

2. Slice the dough into or 18 pinwheels.
[ترجمه ترگمان]خمیر را به ۱۸ یا ۱۸ pinwheels تقسیم کنید
[ترجمه گوگل]خمیر را به 18 یا پین چرخش تقسیم کنید

3. Overheada bright pinwheel of paper lanterns had been strung from the trees to the gold-leafed weathervane on the bandstand roof.
[ترجمه ترگمان]pinwheel روشن فانوس های کاغذی از درختان به درختان طلایی سقف آویخته شده بودند
[ترجمه گوگل]ریش تراشی روشن فانوس های کاغذی از روی درختان به فضای سبز برگ طلایی در سقف کاشی ساخته شده است

4. She made pinwheels of the whirling stars that had driven many a man mad.
[ترجمه ترگمان]او از ستارگان whirling که افراد زیادی را دیوانه کرده بودند، ساخته بود
[ترجمه گوگل]او ستاره هایی از ستارگان چرخشی که بسیاری از انسان ها دیوانه شده بودند ساخته شده بود

5. His favorite toy is the pinwheel .
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی مورد علاقه او the است
[ترجمه گوگل]اسباب بازی مورد علاقه او پین بال است

6. Single pale blue, may show dark pinwheel marking when grown cool ; 4 - 6 per peduncle, very floriferous.
[ترجمه ترگمان]یک رنگ آبی کم رنگ، ممکن است نشان دهد که در هنگام خنک شدن، رنگ های تیره به چشم می خورد؛ ۴ - ۶ به ازای هر peduncle، بسیار floriferous
[ترجمه گوگل]تنها آبی رنگ آبی، ممکن است نشانگر pinwheel تیره زمانی که خنک رشد؛ 4 - 6 در هر گل صد تومانی، بسیار گلدار

7. Also known as the Pinwheel Galaxy, M101 lies within the boundaries of the northern constellation Ursa Major, about 25 million light-years away.
[ترجمه ترگمان]Also نیز به عنوان کهکشان Pinwheel شناخته می شود که در محدوده صورت فلکی خرس بزرگ قرار دارد که حدود ۲۵ میلیون سال نوری از آن فاصله دارد
[ترجمه گوگل]همچنین M101 کهکشان Pinwheel نیز شناخته شده است، در مرزهای صورت فلکی شمالی اورسا Major، حدود 25 میلیون سال نوری است

8. His favourite toy is the pinwheel.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی محبوب او the است
[ترجمه گوگل]اسباب بازی مورد علاقه او پین بال است

9. Nicknamed the Southern Pinwheel, M83 is undergoing more rapid star formationthan our own Milky Way galaxy, especially in its nucleus.
[ترجمه ترگمان]ملقب به \"Pinwheel جنوبی\" که ملقب به \"Pinwheel جنوبی\" است، با سرعت بیشتری در کهکشان راه شیری خود به خصوص در هسته خود تحت فشار قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]M83 از نوع Pinwheel Southern است، M83 در حال شکل گیری ستاره سازی سریع تر از کهکشان راه شیری خود، به خصوص در هسته آن است

10. What's your favourite toy? I like a pinwheel.
[ترجمه ترگمان]اسباب بازی مورد علاقه ات چیه؟ من a رو دوست دارم
[ترجمه گوگل]اسباب بازی مورد علاقه شما چیست؟ من یک چرخ دنده ای دوست دارم

11. And there's the marvelous shape, which closely resembles the following things: (a)curlicue, (b)pinwheel, (c)conch, (d)black hole.
[ترجمه ترگمان]و این شکل شگرف وجود دارد که شبیه موارد زیر است: (a)curlicue، (b)pinwheel، (c)حلزونی، (d)سیاهچاله
[ترجمه گوگل]و شکل شگفت انگیزی وجود دارد که بسیار شبیه به موارد زیر است: () مچ دست، (ب) مچ پا، (ج) ماله، (د) سیاه چاله

12. These towers, or "blades," pinwheel about a triangular central shaft that holds elevators and mechanical equipment.
[ترجمه ترگمان]این برج ها، یا \"تیغه\"، \" در مورد یک شفت مرکزی مثلثی است که آسانسورها و تجهیزات مکانیکی را نگه می دارد
[ترجمه گوگل]این برجها یا 'تیغهها' در مورد یک شفت مرکزی مثلثی که آسانسور و تجهیزات مکانیکی را نگه می دارد، می باشد

13. And a high box ratio makes an optimal pinwheel pattern more likely appear. Results identify the impact of the above pinwheel pattern and the box ratio on the pallet loading problem.
[ترجمه ترگمان]و یک نسبت بالای بسته باعث می شود که یک الگوی pinwheel بهینه ظاهر شود نتایج، تاثیر الگوی pinwheel بالا و نسبت جعبه را بر مساله بارگذاری پالت شناسایی می کنند
[ترجمه گوگل]و یک نسبت بالا جعبه باعث می شود الگوی چرخش بهینه ای بیشتر به نظر می رسد نتایج نشان دهنده تاثیر الگوی بالن بالا و نسبت جعبه در مسئله بارگیری پالت است

14. Jun Liang's opinion is that the pinwheel is such a fun toy that can bring people joy, and at the same time, he can be rewarded for making pinwheels .
[ترجمه ترگمان]عقیده جون لیانگ این است که the یک اسباب بازی سرگرمی است که می تواند شادی مردم را به ارمغان بیاورد، و در عین حال، او می تواند به خاطر ساخت pinwheels پاداش داده شود
[ترجمه گوگل]نظر جون لیانگ این است که پین ​​چرخش یک اسباب بازی سرگرم کننده است که می تواند شادی مردم را به ارمغان بیاورد و در عین حال می تواند برای ساخت پین های چرخشی پاداش دهد

پیشنهاد کاربران

فرفره یا فرفرهٔ کاغذی ( به انگلیسی: pinwheel ) یک اسباب بازی سادهٔ کودکان است که متشکل از چرخی موج دار از جنس کاغذ یا پلاستیک است که در محور آن با سوزن به یک چوب متصل شده است. این اسباب بازی طوری طراحی شده که هنگام فوت کردن یک شخص یا وزش باد، بچرخد. این وسیله نمونهٔ قدیمی برای فرفره های پیچیده تر است.
در ایران به خاطر این استفاده ویژه از سوزن ته گرد، به نام سوزن فرفره نیز مشهور است.

A pinwheel is a simple child's toy made of a wheel of paper or plastic curls attached at its axle to a stick by a pin. It is designed to spin when blown upon by a person or by the wind. It is a predecessor to more complex whirligigs


کلمات دیگر: