1. her shudder at seeing the putrid corpse
چندش او از دیدن نعش گندیده
2. the immersion of his hand in the icy water made him shudder
فرو بردن دستش در آب یخ،او را به لرزه انداخت.
3. I shudder to think how much this is all going to cost .
[ترجمه ترگمان]بر خود لرزیدم که فکر کنم چقدر این همه هزینه دارد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم چقدر این همه هزینه است
4. Just thinking about the accident makes me shudder.
[ترجمه ترگمان]فقط فکر کردن به تصادف منو به لرزه میندازه
[ترجمه گوگل]فقط فکر کردن درباره حادثه باعث ترسیدن من می شود
5. She gave a little shudder when she touched his clammy hand.
[ترجمه ترگمان]وقتی دست نمناک و مرطوبش را لمس کرد، کمی لرزید
[ترجمه گوگل]هنگامی که او دست خود را لمس کرد، کمی زجر کشید
6. I shudder to think of the problems ahead of us.
[ترجمه ترگمان]از اینکه به مشکلات پیش رویم فکر می کنم، می لرزم
[ترجمه گوگل]من دلم برای فکر کردن به مشکلات پیش روی ماست
7. She recalled with a shudder how her boss had once tried to kiss her.
[ترجمه ترگمان]به یاد آورد که چگونه رئیس یک بار سعی کرده بود او را ببوسد
[ترجمه گوگل]او با سرگیجه به او یادآوری کرد که رئیس او بعدها سعی کرد او را ببوسد
8. The sight of the coffin sent a shudder through him.
[ترجمه ترگمان]منظره تابوت به لرزه افتاد
[ترجمه گوگل]بین تابوت یک نفر را از طریق او فرستاد
9. The news sent a shudder through the audience.
[ترجمه ترگمان]این خبر از میان جمعیت لرزید
[ترجمه گوگل]این خبر از طریق مخاطب ارسال شد
10. He repressed a shudder of disgust.
[ترجمه ترگمان]او از بیزاری از بیزاری خودداری کرد
[ترجمه گوگل]او یک نفر از انزجار را سرکوب کرد
11. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
12. The next crisis sent a shudder of fear through the UN community.
[ترجمه ترگمان]بحران بعدی، ترس از ترس جامعه ملل متحد را برانگیخت
[ترجمه گوگل]بحران بعدی یک ترس از ترس از طریق جامعه ملل متحد را فرستاد
13. The building gave a sudden shudder .
[ترجمه ترگمان]ساختمان ناگهان لرزید
[ترجمه گوگل]این ساختمان ناگهانی خشمگین شد
14. He remembered that awful moment with a shudder.
[ترجمه ترگمان]آن لحظه وحشتناک را با لرزشی به یاد آورد
[ترجمه گوگل]او به خاطر این لحظه ای افتضاح با حیرت به یاد می آورد
15. I shudder to think what they'll say when they see the mess the house is in.
[ترجمه ترگمان]وقتی می بینند که خانه در چه وضعی است، از این فکر می افتم که آن ها چه می گویند
[ترجمه گوگل]من دلمشغول فکر کردن به چیزی است که آنها می گویند وقتی که خانه را می بیند می بیند