کلمه جو
صفحه اصلی

poles

انگلیسی به فارسی

قطب ها، قطب، دیرک، ستون، دسته بلند چیزی، تیر چراغ برق، خاده


جملات نمونه

1. poles apart
کاملا متقابل یا مخالف یا متضاد

2. ski poles
باتون های اسکی

3. the magnetic poles
قطب های مغناطیسی،آسه های زمین کشند

4. under bare poles
(کشتی بادبان دار) با بادبان های جمع (به خاطر توفان)

5. the two major poles of world power
دو قطب عمده ی قدرت جهانی

6. the country was oscillating between the poles of socialism and capitalism
کشور میان دو نیروی متضاد سوسیالیسم و سرمایه داری نوسان می کرد.

پیشنهاد کاربران

چوب ماهیگیری

چوب های مخصوص کوهنوردی، چوب ماهیگیری، چوب اسکیت و . . .

لهستانی ها، فرهنگ و مردم لهستان، مردم لهستانی تبار


کلمات دیگر: