کلمه جو
صفحه اصلی

invigorate


معنی : قوت دادن، روح بخشیدن، تقویت شدن، پر زور کردن
معانی دیگر : نیرو دادن، جانبخشی کردن، سرزنده کردن، سرحال آوردن، دارای شوق و حرارت کردن، خوش بنیه شدن

انگلیسی به فارسی

نیرو دادن، قوت دادن، روح بخشیدن، پر زور کردن، تقویت شدن، خوش بنیه شدن


تقویت کنید، روح بخشیدن، تقویت شدن، قوت دادن، پر زور کردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: invigorates, invigorating, invigorated
مشتقات: invigorating (adj.), invigoratingly (adv.), invigoration (n.), invigorator (n.)
• : تعریف: to fill with energy, strength, or vigor.
متضاد: debilitate, enervate, exhaust, fatigue
مشابه: animate, brace, exhilarate, fortify, nerve, rejuvenate

- He'd been bored with his work, but this new project invigorated him.
[ترجمه ترگمان] او از کارش خسته شده بود، اما این پروژه جدید او را فریب می داد
[ترجمه گوگل] او با کارش خسته شده بود، اما این پروژه جدید او را تقویت کرد

• energize, enliven; arouse; strengthen; animate

مترادف و متضاد

قوت دادن (فعل)
aliment, nourish, invigorate, energize

روح بخشیدن (فعل)
enliven, invigorate, quicken, exhilarate

تقویت شدن (فعل)
invigorate

پر زور کردن (فعل)
invigorate

stimulate


Synonyms: activate, animate, brace, buck up, energize, enliven, excite, exhilarate, fortify, freshen, galvanize, harden, inspirit, liven up, nerve, pep up, perk up, pick up, quicken, rally, refresh, reinforce, rejuvenate, renew, restore, revitalize, rouse, snap up, stir, strengthen, trigger, turn on, vitalize, vivify, zap


Antonyms: bore, depress, dishearten, dull, enervate


جملات نمونه

1. Take a deep breath in to invigorate you.
[ترجمه ترگمان]یه نفس عمیق بکش تا بهت خوش بگذره
[ترجمه گوگل]یک نفس عمیق بکشید تا شما را تقویت کند

2. It will invigorate you, clearing the night away and preparing you for the day.
[ترجمه ترگمان]این کار شما را بیش از پیش گرم می کند و شب را برای آماده کردن شما آماده می کند
[ترجمه گوگل]این شما را تقویت خواهد کرد، شب را دور می کند و روز را آماده می کند

3. Functions: Relax the bowels and debar toxic, invigorate the spleen and replenish the kidney, fortify the blood and eliminate blood stasis, reduce fat and cultivate the face.
[ترجمه ترگمان]وظایف: روده ها و debar سمی، تقویت کردن طحال و پر کردن کلیه، تقویت خون و از بین بردن خون، کاهش چربی و کشت صورت
[ترجمه گوگل]توابع: روده ها را خنک کنید و سمی کنید، طحال را تقویت کنید و کلیه را پر کنید، خون را تقویت کنید و خونریزی را از بین ببرید، چربی را کاهش دهید و چهره خود را پرورش دهید

4. Invigorate the coffee contains acid, can prevent blood clots, hemolytic and enhance vasoconstriction, reduce stroke risk.
[ترجمه ترگمان]استفاده از قهوه حاوی اسید است و می تواند از لخته خون جلوگیری کند، hemolytic را افزایش دهد و vasoconstriction را افزایش دهد، خطر سکته را کاهش دهد
[ترجمه گوگل]قهوه تندرشد حاوی اسید است، می تواند از لخته شدن خون جلوگیری کند، همولیتیک و افزایش تحریک پذیری، کاهش خطر سکته مغزی

5. A massager to tackle tension, invigorate skin and help stimulate circulation in the bath or shower.
[ترجمه ترگمان]A برای مقابله با تنش، تقویت پوست و کمک به تحریک گردش خون در حمام یا دوش
[ترجمه گوگل]ماساژور برای مقابله با تنش، پوست را تقویت می کند و به گردش خون در حمام یا دوش کمک می کند

6. To make more lively or vigorous; invigorate.
[ترجمه ترگمان]برای زنده کردن بیشتر یا قوی شدن، تقویت شدن
[ترجمه گوگل]برای پریدن و پرورش بیشتر؛ تقویت کنید

7. Reinvent and invigorate you homepage by making It'stunning and functional!
[ترجمه ترگمان]با آن خانه تان را تقویت و تقویت کنید و آن را خیره کننده و کاربردی کنید
[ترجمه گوگل]بازسازی و تقویت صفحه اصلی خود را با ساختن It'stunning و عملکردی!

8. This is tremendous to ours invigorate and lash.
[ترجمه ترگمان]این برای ما فوق العاده است که نیرو و شلاق مان را تقویت کنیم
[ترجمه گوگل]این فوق العاده است به ما تقویت و چنگال

9. To invigorate the old industrial bases, we should eman cipate our minds and update our ideas.
[ترجمه ترگمان]برای تقویت پایگاه های صنعتی قدیمی، ما باید ذهن خود را cipate کرده و ایده های خود را به روز رسانی کنیم
[ترجمه گوگل]برای تقویت پایه های صنعتی قدیمی، باید ذهنمان را برطرف کنیم و ایده هایمان را به روز کنیم

10. Hawthorn powder: invigorate and dissolve silt, clear the harmful substances in intestines, facilitate defecation.
[ترجمه ترگمان]پودر Hawthorn: به تقویت و انحلال گل و لای، پاک کردن مواد مضر در روده ها کمک کنید و defecation را تسهیل کنید
[ترجمه گوگل]پودر زالزالک: تسکین دهنده و انحلال سیلت، پاک کردن مواد مضر در روده، تسهیل تخریب

11. To invigorate the domestic economy, we began with the countryside.
[ترجمه ترگمان]برای تقویت اقتصاد داخلی، ما با حومه شهر شروع کردیم
[ترجمه گوگل]برای تقویت اقتصاد داخلی، ما با حومه شهر شروع کردیم

12. Objective: to establish the method for identification of Invigorate the Kidney Yang Capsule by TLC.
[ترجمه ترگمان]هدف: ایجاد روشی برای شناسایی invigorate the به وسیله TLC
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین روش برای شناسایی کپسول کپسول کلیه توسط TLC

13. We should continue to relax control over and invigorate small state - owned enterprises in various ways.
[ترجمه ترگمان]ما باید همچنان به کنترل خود ادامه دهیم و بنگاه های کوچک دولتی را به روش های مختلف تقویت کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید همچنان به کنترل و ادغام شرکت های دولتی کوچک به روش های مختلف ادامه دهیم

14. Lee grants son, please invigorate like?
[ترجمه ترگمان]لی به پسرش کمک مالی می کند
[ترجمه گوگل]لی به پسر کمک می کند، لطفا چطور؟

The fresh morning air was invigorating.

هوای تازه‌ی بامدادی نیروبخش بود.


A good night's rest invigorated him.

استراحت کامل در تمام شب او را سرحال آورد.


پیشنهاد کاربران

امیدوار کردن/شدن

تقویت کردن

چگونه متوجه مى شویم که در Invigorate ، بار معنایی in هست و به معنى تقویت کردن انرژى و نه کاستن آن است؟


کلمات دیگر: