معنی : ادم بیکار و تنبل، ادم بیکاره و مهمل، ادم تنبل، ادم مفت خور یا ولگرد، ولگردی یا مفتخوری کردن، بحد افراط مشروب نوشیدن
معانی دیگر : قلندر، بی عار، ولگرد، خانه بدوش، ژنده پوش، گدای سرگردان، آدم بی عرضه و وظیفه نشناس، بی غیرت، تنبل و بیکاره، لاابالی، کسی که آنقدر عاشق کاری است که سایر وظایف خود را نادیده می گیرد، (به ویژه در ورزش) بد، نابلد، ناشی، (مزه یا مرغوبیت) ناباب، دروغین، قلابی، اشتباهی، باطل، بی فایده، معیوب، ناقص، قلندری کردن، ولگردی و گدایی کردن، بی عاری و میخواری کردن، بی غیرتی کردن، به این و آن متوسل شدن، ول گشتن، (خودمانی) با التماس گرفتن، (به کسی) بند شدن، بیمارگونه، شل، (انگلیس - خودمانی) ماتحت، کون، بقچه بندی، کون و کپل