• feel like, inclined to
in the mood for
انگلیسی به انگلیسی
پیشنهاد کاربران
حوصله و حال کاری را داشتن
دلت کشیده
حس و حال کاری رو داشتن
حوصله داشت عشقی ها
هوس کردن، دنبال این بودن که
هوس چیزی رو کردن مثلاً ساندویچ.
علاقه داشتن به انجام دادن کاری
مثلا:
I'm in the mood for spaghetti
من دوست دارم اسپاگتی بخورم
I'm in the mood for exercise
من دوست دارم ورزش کنم
مثلا:
I'm in the mood for spaghetti
من دوست دارم اسپاگتی بخورم
I'm in the mood for exercise
من دوست دارم ورزش کنم
در معنی منفی یعنی حس و حال چیزی یا کاری رو نداشتن
در معنی مثبت یعنی هوس چیزی یا کاری و کردن
در معنی مثبت یعنی هوس چیزی یا کاری و کردن
I'm not in the mood to go to buy some bread
حوصلم نمیاد برم بیرون نون بگیرم
حوصلم نمیاد برم بیرون نون بگیرم
کلمات دیگر: