کلمه جو
صفحه اصلی

invincible


معنی : شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی
معانی دیگر : مغلوب نکردنی، سخت، استوار

انگلیسی به فارسی

شکست ناپذیر، مغلوب نشدنی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: invincibly (adv.), invincibility (n.), invincibleness (n.)
• : تعریف: too strong to be defeated, overcome, or surmounted.
مترادف: indomitable, insuperable, insurmountable, unbeatable, unconquerable
متضاد: vincible, vulnerable
مشابه: impregnable, indestructible, inviolable, invulnerable, unassailable

- The invaders claimed victory after victory, and the leaders began to believe themselves invincible.
[ترجمه ترگمان] مهاجمان پس از پیروزی مدعی پیروزی شدند، و رهبران شروع به باور کردن خود کردند
[ترجمه گوگل] مهاجمان پس از پیروزی پیروزی را به دست آوردند و رهبران نیز خود را شکست دادند
- This mutant strain of bacteria appears to be invincible.
[ترجمه حمید] مهاجمان بعد از پیروزی مدعی آن شدندو رهبران شروع کردند به باورِ شکست ناپذیری خود.
[ترجمه ترگمان] این تغییر ناگهانی باکتری ها به نظر شکست ناپذیر می رسد
[ترجمه گوگل] این سوسپانسیون جهش یافته باکتری ها غیرقابل انعطاف است

• undefeatable, unbeatable, unconquerable
an invincible army or sports team is very powerful and difficult to defeat; a formal word.

مترادف و متضاد

شکست ناپذیر (صفت)
unbeatable, unconquerable, inexpugnable, invincible, invulnerable, insuperable

مغلوب نشدنی (صفت)
unbeatable, invincible, insuperable

indestructible


Synonyms: bulletproof, impassable, impregnable, indomitable, insuperable, inviolable, invulnerable, irresistible, powerful, strong, unassailable, unattackable, unbeatable, unconquerable, undefeatable, unsurmountable, untouchable, unyielding


Antonyms: beatable, breakable, conquerable, destructible


جملات نمونه

an invincible conviction

اعتقاد راسخ


1. an invincible army
قشون شکست ناپذیر

2. an invincible conviction
اعتقاد راسخ

3. I'm the best! I'm the greatest! I'm invincible!
[ترجمه ترگمان]من بهترینم! من بهترین هستم! من شکست ناپذیر هستم!
[ترجمه گوگل]من بهترینم! من بزرگترینم! من شکست ناپذیر هستم

4. When Sotomayor is on form he is virtually invincible.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که سوتومایور در حال شکل گرفتن است، او واقعا شکست ناپذیر است
[ترجمه گوگل]وقتی Sotomayor در فرم است او تقریبا شکست ناپذیر است

5. Last year the company seemed/looked invincible but in recent weeks has begun to have problems.
[ترجمه ترگمان]سال گذشته این شرکت به نظر شکست ناپذیر می رسید اما در هفته های اخیر شروع به مشکلات کرده است
[ترجمه گوگل]در سال گذشته شرکت به نظر می رسید / شکست ناپذیر بود، اما در هفته های اخیر مشکلات شروع شده است

6. They took an invincible lead in the chase for the championship.
[ترجمه حمیدرفعتی] آنها برای قهرمانی در شطرنج یک رهبر شکست ناپذیر گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها در تعقیب قهرمانی، یک رهبری شکست ناپذیر را به عهده گرفتند
[ترجمه گوگل]آنها در پیروزی برای قهرمانی، سرمربی شکست ناپذیر را گرفتند

7. The only thing invincible about the Machine is that it gets him elected.
[ترجمه ترگمان]تنها چیزی که در مورد ماشین شکست ناپذیر است این است که او را انتخاب می کند
[ترجمه گوگل]تنها چیزی که در مورد ماشین شکست ناپذیر است این است که او را انتخاب می کند

8. Seeing him wreak such havoc among a supposedly invincible foe, the Elves within the shrine were heartened.
[ترجمه ترگمان]دیدن او در میان موجوداتی که ظاهرا دشمن شکست ناپذیر و شکست ناپذیر بود، دلگرم شده بودند
[ترجمه گوگل]دیدن او چنین ویرانگری را در میان یک دشمن ظاهرا شکست ناپذیر به وجود آورد، الف ها در حرم خشنود شدند

9. It made her feel strong, invincible almost, and just a tiny bit as if she had drunk too much wine.
[ترجمه ترگمان]این باعث می شد که او احساس قوی و شکست ناپذیر و شکست ناپذیر را داشته باشد، و درست مثل این بود که شراب زیادی نوشیده باشد
[ترجمه گوگل]این باعث شد تا او احساس قوی و غیر قابل اطمینان داشته باشد و تنها کمی کوچکتر به نظر می رسید که انگور بیش از حد نوشابه داشته باشد

10. Weapons that would have been invincible twenty years before are now vulnerable and obsolete.
[ترجمه ترگمان]سلاح هایی که بیست سال پیش شکست ناپذیر بودند اکنون آسیب پذیر و منسوخ شده اند
[ترجمه گوگل]سلاح هایی که بیست سال پیش شکست ناپذیر بودند اکنون آسیب پذیر و منسوخ شده اند

11. New emerging forces are invincible.
[ترجمه ترگمان]نیروهای نوظهور جدید شکست ناپذیر هستند
[ترجمه گوگل]نیروهای در حال ظهور جدید شکست ناپذیرند

12. Many people are trying hard to be invincible, and most of the time they fail invisible, while few find their spotlight. But the remarkable person is one, who can be both invincible and invisible at the same time. Anthony Liccione
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم سخت تلاش می کنند که شکست ناپذیر باشند، و بیشتر اوقات آن ها نامریی هستند، در حالی که تعداد کمی از مردم توجه خود را جلب می کنند اما فرد قابل توجه کسی است که در عین حال هم می تواند هم شکست ناپذیر و هم نامریی باشد آنتونی Liccione
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم به سختی تلاش می کنند که شکست ناپذیر باشند و اغلب اوقات آنها نامرئی عمل می کنند، در حالی که تعداد کمی از آنها را در بر می گیرد اما شخص قابل توجه یک فرد است که در همان زمان می تواند هم شکست ناپذیر و هم نامرئی باشد آنتونی لیسکنی

13. The team seemed invincible.
[ترجمه ترگمان]تیم به نظر شکست ناپذیر می رسید
[ترجمه گوگل]این تیم به شکست ناپذیر تبدیل شد

14. Big, plain, invincible girls like Penny took happiness where they could.
[ترجمه ترگمان]دخترهای بزرگ و ساده و شکست ناپذیر مثل پنی خوشبختی را از جایی که می توانستند لذت بردند
[ترجمه گوگل]دختران بزرگ، ساده و بی نظیر مثل پنی، شادی را در جایی که می توانند داشته باشند

an invincible army

قشون شکست‌ناپذیر


پیشنهاد کاربران

راسخ

هزاره:
شکست ناپذیر، شکست نخوردنی، مغلوب نشدنی
[اراده، اعتقاد] راسخ، خلل ناپذیر، استوار

مقهورنشدنی

شکست ناپذیر

# an invincible army
# The team seemed invincible
# a secret weapon that will make us invincible

Invincible : شکست ناپذیر ( صفت )
Invisible : نامرئی ( صفت )
Invincibility : شکست ناپذیری ( اسم )
Invisibility : نامرئی بودن - ناپدیدی ( اسم )
Invisibly : بطور مرئی - بطور مخفی و نامعلوم ( قید )

☑️ INVINCIBLE ☑️
adjective
: impossible to defeat or overcome : unbeatable
an invincible army
◀️The loss proved that the team is not invincible

☑️ INVISIBLE ☑️
adjective
1 : impossible to see : not visible
◀️Sound waves are invisible.
◀️a thriller about an invisible man
◀️With the telescope we can see details of the planet's surface that are ordinarily invisible.
◀️It felt like I was invisible at the party. [=no one was paying any attention to me at the party]
◀️She feels as if her success is being blocked by an invisible barrier.
◀️Homelessness is no longer an invisible problem for this city.
◀️a letter written in invisible ink [=ink that can only be seen when it is specially treated in some way]

2 chiefly Brit, finance — used to describe money from foreign countries that is received from providing services ( such as banking and tourism ) rather than from selling products
◀️invisible earnings
◀️invisible exports


کلمات دیگر: