کلمه جو
صفحه اصلی

learnt


آموختن، یاد گرفتن، خبر گرفتن، ملتفت شدن، روان کردن، دانستن

انگلیسی به فارسی

اموختن،یاد گرفتن،خبر گرفتن،ملتفت شدن،روان کردن،دانستن


یاد گرفتم، فاضل، دانا، فضلا، عالم، قاضل، طالب علم، عارف


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: a past tense and a past participle of

• learnt is a past tense and past participle of learn.

جملات نمونه

1. What's learnt in the cradle lasts till the tomb.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره آموخته می شود تا گورستان ادامه دارد
[ترجمه گوگل]آنچه در گهواره آموخته می شود تا آرامگاه است

2. Silence is learnt by the may misfortunes of life.
[ترجمه ترگمان]سکوت از بدبختی زندگی فرا می رسد
[ترجمه گوگل]سکوت به وسیله ی ناهنجاری های زندگی ممکن است آموخته شود

3. What is soon learnt is soon forgotten.
[ترجمه ترگمان]چیزی که زود یاد گرفته شد خیلی زود فراموش شد
[ترجمه گوگل]به زودی آموخته می شود و به زودی فراموش می شود

4. That which is evil is soon learnt.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که خیلی زود یاد گرفته می شود
[ترجمه گوگل]آنچه بد است به زودی آموخته می شود

5. Our bravest and best lessons are not learnt through success, but through misadventure.
[ترجمه ترگمان]بهترین و بهترین درس ها از طریق موفقیت کسب نشده اند، بلکه از طریق بد شانسی
[ترجمه گوگل]درسهای شجاعانه و بهتر ما از طریق موفقیت آموختن نیست، بلکه از طریق گمراهی

6. What is learnt in the cradle lasts (or is carried) to the grave.
[ترجمه ترگمان]چیزی که در گهواره یاد گرفته می شود (یا حمل می شود)تا گور
[ترجمه گوگل]آنچه که در گهواره آموخته می شود (یا منتقل می شود) به قبر

7. We learnt about the structure of the brain today.
[ترجمه ترگمان]ما در مورد ساختار مغز امروز یاد گرفتیم
[ترجمه گوگل]ما امروز در مورد ساختار مغز یاد گرفتیم

8. Soon learnt, soon forgotten.
[ترجمه ترگمان]طولی نکشید که فهمیدم، خیلی زود فراموش شد
[ترجمه گوگل]به زودی یاد گرفته شد، به زودی فراموش شده

9. We later learnt that this wasn't true at all.
[ترجمه ترگمان]بعدا فهمیدم که این اصلا درست نیست
[ترجمه گوگل]بعدا متوجه شدیم که این اصلا درست نیست

10. Barrow was positively obsequious to me until he learnt that I too was the son of a labouring man.
[ترجمه ترگمان]تا وقتی که متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم، گور پشته به قدری obsequious می کرد که تا آن وقت متوجه شد که من هم پسر کارگری هستم
[ترجمه گوگل]بارو به من اعتماد داشت تا اینکه متوجه شد که من نیز پسر کارگر بودم

11. I've learnt from bitter experience not to trust what he says.
[ترجمه ترگمان]از تجربه تلخ یاد گرفته ام که به آنچه می گوید اعتماد نکنم
[ترجمه گوگل]من از تجربه تلخ یاد گرفتم که به آنچه که می گویند اعتماد نکنم

12. She's learnt so fast that we can now move her up to a more advanced class.
[ترجمه ترگمان]او خیلی سریع یاد گرفته که ما می توانیم او را به کلاس پیشرفته تری ببریم
[ترجمه گوگل]او خیلی سریع آموخته است که می توانیم او را به یک کلاس پیشرفته تر تبدیل کنیم

13. She recited a poem that she had learnt at school.
[ترجمه ترگمان]شعری را که در مدرسه یاد گرفته بود خواند
[ترجمه گوگل]او یک شعر را که در مدرسه آموخته بود خواند

14. I have learnt that he will go to the U. S. for further studies.
[ترجمه ترگمان]فهمیدم که به آمریکا خواهد رفت اس برای مطالعات بیشتر
[ترجمه گوگل]من متوجه شدم که او برای تحصیل بیشتر به دانشگاه U S خواهد رفت

15. We've all learnt to be fairly truthful about our personal lives.
[ترجمه ترگمان]همه ما یاد گرفته ایم که در مورد زندگی شخصی خودمان صادق باشیم
[ترجمه گوگل]همه ما آموخته ایم که نسبت به زندگی شخصی ما نسبتا راستگو باشیم

پیشنهاد کاربران

مطلع شدن


قسمت سوم فعل learn

It's good to know you have learnt your place - serving at the feet of your superiors like a good servant
این خوبه که میبینم جایگاهتو پیدا کردی. زیر پای مافوق هات مثل یک نوکر خدمت می کنی

You better hope one of your former team members does not find you. Otherwise, they will definitely execute you for betraying your country
بهتره امیدوار باشی یکی از اعضای تیم سابقت تو را پیدا نکنن. وگرنه بخاطر خیانت کردن به کشورت قطعاً تو را اعدام خواهند کرد


کلمات دیگر: