خیلی کمتر، باز هم کمتر، از این هم کمتر، اصلا، ابدا، زیر sselآمده است
much less
خیلی کمتر، باز هم کمتر، از این هم کمتر، اصلا، ابدا، زیر sselآمده است
انگلیسی به انگلیسی
• a lot fewer in degree or amount
جملات نمونه
1. The less well-developed areas of Europe are much less attractive as investment prospects than the major centres.
[ترجمه ترگمان]مناطق کم تر توسعه یافته اروپا به اندازه دورنمای سرمایه گذاری کم تر از مراکز اصلی جذابیت کمتری دارند
[ترجمه گوگل]مناطق کمتر توسعه یافته اروپا به عنوان چشم انداز سرمایه گذاری نسبت به مراکز عمده بسیار جذاب هستند
[ترجمه گوگل]مناطق کمتر توسعه یافته اروپا به عنوان چشم انداز سرمایه گذاری نسبت به مراکز عمده بسیار جذاب هستند
2. In March and April, the weather is much less predictable.
[ترجمه shahrzad ziba] هوا در ماه های مارچ و آپریل، کمتر قابل پیش بینی است.
[ترجمه ترگمان]در ماه های مارس و آوریل، هوا بسیار قابل پیش بینی است[ترجمه گوگل]در ماه های مارس و آوریل، آب و هوا بسیار کمتر قابل پیش بینی است
3. People should, ideally, eat much less fat.
[ترجمه ترگمان]افراد باید در حالت ایده آل، چربی کمتری مصرف کنند
[ترجمه گوگل]مردم، در حالت ایده آل، باید چربی کمتری مصرف کنند
[ترجمه گوگل]مردم، در حالت ایده آل، باید چربی کمتری مصرف کنند
4. Bob's tickets cost much less than ours - I think we've been ripped off.
[ترجمه ترگمان]بلیط باب خیلی کم تر از مال ما هزینه دارد - فکر می کنم از هم جدا شده ایم
[ترجمه گوگل]بلیط های باب بسیار ارزان تر از ماست - من فکر می کنم ما خراب شده ایم
[ترجمه گوگل]بلیط های باب بسیار ارزان تر از ماست - من فکر می کنم ما خراب شده ایم
5. The baby can't even walk, much less run.
[ترجمه ترگمان]بچه حتی نمی تونه راه بره، خیلی کم تر فرار می کنه
[ترجمه گوگل]کودک حتی نمی تواند راه برود، خیلی کمتر اجرا می شود
[ترجمه گوگل]کودک حتی نمی تواند راه برود، خیلی کمتر اجرا می شود
6. I couldn't assent to, much less participate in such proceeding.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم با چنین کاری موافقت کنم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم موافقت کنم، خیلی کمتر در چنین اقداماتی شرکت داشتم
[ترجمه گوگل]من نمیتوانستم موافقت کنم، خیلی کمتر در چنین اقداماتی شرکت داشتم
7. He's a different proposition from his father?much less tolerant.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد متفاوتی از طرف پدرش داره؟ خیلی کم تر مدارا میکنه
[ترجمه گوگل]او گزاره دیگری از پدرش است و بسیار کمتر تحمل می کند
[ترجمه گوگل]او گزاره دیگری از پدرش است و بسیار کمتر تحمل می کند
8. Such shoes usually wholesale for much less.
[ترجمه ترگمان]این کفش ها معمولا به طور عمده به طور عمده به فروش می رسند
[ترجمه گوگل]این کفش ها معمولا برای خیلی کمتر است
[ترجمه گوگل]این کفش ها معمولا برای خیلی کمتر است
9. She's very liberal with promises but much less so with money.
[ترجمه ترگمان]او خیلی قول می دهد، اما خیلی کم تر از این پول دارد
[ترجمه گوگل]او با وعده های بسیار لیبرال است، اما پول بسیار کمتری دارد
[ترجمه گوگل]او با وعده های بسیار لیبرال است، اما پول بسیار کمتری دارد
10. The boy didn't have a girlfriend, much less a wife.
[ترجمه ترگمان]اون پسر دوست دختر نداشت، خیلی کم تر زن بود
[ترجمه گوگل]پسر دوست دختر نداشت، خیلی کمتر همسر
[ترجمه گوگل]پسر دوست دختر نداشت، خیلی کمتر همسر
11. Man's sense of smell is much less informative than his sight.
[ترجمه ترگمان]حس بویایی آدم از دید او بسیار کم تر است
[ترجمه گوگل]حس بویایی انسان نسبت به دیدگاه او بسیار اطلاعاتی است
[ترجمه گوگل]حس بویایی انسان نسبت به دیدگاه او بسیار اطلاعاتی است
12. Diplomats now expect the mission to be much less ambitious.
[ترجمه ترگمان]دیپلمات ها اکنون انتظار دارند که این ماموریت بسیار بلند پروازانه تر باشد
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها اکنون انتظار دارند که این مأموریت بسیار کم اهمیت باشد
[ترجمه گوگل]دیپلمات ها اکنون انتظار دارند که این مأموریت بسیار کم اهمیت باشد
13. Training is often much less effective than expected.
[ترجمه ترگمان]آموزش اغلب بسیار کم تر از آن چیزی است که انتظار می رفت
[ترجمه گوگل]آموزش بسیار مؤثرتر از حد انتظار است
[ترجمه گوگل]آموزش بسیار مؤثرتر از حد انتظار است
14. I read much less now than I did at school.
[ترجمه ترگمان]حالا کم تر از آنچه در مدرسه داشتم مطالعه می کردم
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر خیلی کمتر از مدرسه ام خواندن
[ترجمه گوگل]من در حال حاضر خیلی کمتر از مدرسه ام خواندن
پیشنهاد کاربران
از اون بدتر
خیلی کمتر از کم . از کم هم کمتر
Tony can barely boil an egg, much less cook dinner.
و مطمئنا نه . . . and certainly not
و مطمئنا نه . . . and certainly not
چه برسد به . . .
Synonym of LET ALONE
چه رسد به اینکه، . . حالا بماند، پیشکش! tony can barely boil an egg, much less cook dinner! حتی نمیتونه یه تخم مرغ بپزه، چه رسد به شام! ( حالا پختن شام پیشکش )
کلمات دیگر: