کلمه جو
صفحه اصلی

borne


معنی : تحمل کرده یا شده
معانی دیگر : یکی از دو اسم مفعول فعل: bear، اسم مفعول فعل bear

انگلیسی به فارسی

قسمت سوم فعل Bear


منتقل شده، تحمل کرده یا شده


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past participle of bear

- The supplies were borne by donkeys.
[ترجمه محسن] لوازم توسط الاغها حمل شدند.
[ترجمه ترگمان] The را با الاغ آوردند
[ترجمه گوگل] منابع توسط الاغ تامین شده بود
- These slim pillars have borne the weight of this heavy ceiling for centuries.
[ترجمه ترگمان] این ستون های باریک، سنگینی این سقف سنگین را برای قرن ها تحمل کرده اند
[ترجمه گوگل] این ستون های باریک وزن این سقف سنگین را برای قرن ها به ارمغان آورده اند
- Our family has borne many sorrows.
[ترجمه ترگمان] خانواده ما غم زیادی رو تحمل کرده
[ترجمه گوگل] خانواده ما بسیاری از غم و اندوه را متحمل شده است

• carried by, transmitted by (used in combination, e.g. air-borne virus)
borne is the past participle of bear.

Simple Past: bore


مترادف و متضاد

تحمل کرده یا شده (صفت)
borne

جملات نمونه

1. The burden on likes is cheerfully borne.
[ترجمه ترگمان]باری، بار سنگینی را که دوست دارد، با کمال مسرت تحمل می کند
[ترجمه گوگل]بار بر روی دوست دارد خوشحال است

2. He was suddenly jerked off his feet and borne aloft.
[ترجمه ترگمان]ناگهان از جا بلند شد و بالا رفت
[ترجمه گوگل]او ناگهان از پاهایش بلند شد و بالا رفت

3. Acting as if nothing borne in mind is the best revenge. It's all for myself to live better.
[ترجمه ترگمان]طوری رفتار می کنن که انگار هیچ چیزی تو ذهنت نیست بهترین انتقام گرفتنه برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد کاری که به نظر می رسد بهترین انتقام است برای خودم بهتر است زندگی کنم

4. His version of events just isn't borne out by the facts.
[ترجمه ترگمان]نسخه او از وقایع فقط با حقایق از بین نرفته است
[ترجمه گوگل]نسخه او از رویدادها فقط توسط واقعیت ها مطرح نشده است

5. She was borne up to the ambulance.
[ترجمه ترگمان]به آمبولانس رسیده بود
[ترجمه گوگل]او به آمبولانس منتقل شد

6. The infantry have taken/borne the brunt of the missile attacks.
[ترجمه ترگمان]این پیاده نظام فشار حملات موشکی را تحمل کرده \/ تحمل کرده اند
[ترجمه گوگل]پیاده نظام، مهمترین حملات موشکی را انجام داده است

7. acting as if nothing borne in mind is the best revenge. it's all for myself to live better.
[ترجمه ترگمان]طوری رفتار می کنند که انگار هیچ چیز در ذهن او نیست بهترین انتقام است همه اش برای خودم است که بهتر زندگی کنم
[ترجمه گوگل]اقدام به عنوان اگر هیچ چیز در ذهن است بهترین انتقام است برای من زندگی بهتر است

8. She had borne him six sons.
[ترجمه ترگمان]شش پسر برایش آورده بود
[ترجمه گوگل]او شش پسرش را به او سپرده بود

9. He was borne away with joy when his lost ring was given back to him.
[ترجمه ترگمان]وقتی حلقه گم شده ای به او نزدیک شد با خوشحالی از او دور شد
[ترجمه گوگل]او با شادی از بین رفت، وقتی حلقه از دست رفته او به او داده شد

10. The branches of the pear tree were borne down with the weight of the fruit.
[ترجمه ترگمان]شاخه های درخت گلابی با وزن میوه ها به پایین آورده شدند
[ترجمه گوگل]شاخه های درخت گلابی با وزن میوه جبران می شد

11. There is another point to be borne in mind.
[ترجمه ترگمان]یک نکته دیگر هم وجود دارد که باید در ذهن داشته باشید
[ترجمه گوگل]یک نقطه دیگر وجود دارد که باید در نظر گرفت

12. The canoe was borne along by the current.
[ترجمه ترگمان]قایق با جریان آب به دریا کشیده شد
[ترجمه گوگل]قایق موتوری در جریان جریان قرار داشت

13. When they reached there,the ship had borne off.
[ترجمه ترگمان]وقتی به آنجا رسیدند کشتی غرق شده بود
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها به آنجا رسیدند، کشتی از بین رفت

14. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!

15. The hero was borne aloft on the shoulders of the crowd.
[ترجمه ترگمان]قهرمان بر شانه های جمعیت بالا و پایین می رفت
[ترجمه گوگل]قهرمان بر روی شانه های جمعیت برافراشته شد

پیشنهاد کاربران

حمل شونده

معلق
air - borne
معلق در هوا

bear from زائیده فکر یا تصوری بودن

حاصل، محصول، به دست آمده، دستاورد

Born is the past participle of the verb bear only when it's used in the sense of birth. It is also used as an adjective in the same sense. Borne is the past participle of the verb bear in all senses except the one related to birth.

پرداخت شده


کلمات دیگر: