1. the rowdy customer was kicked out of the restaurant
مشتری جنجال آفرین را از رستوران بیرون کردند.
2. to hustle a rowdy customer out of a bar
مشتری مزاحم و دعوایی را از میخانه بیرون انداختن
3. The meeting broke up amid rowdy scenes.
[ترجمه ترگمان]این دیدار در میان این صحنه های پر سر و صدا آغاز شد
[ترجمه گوگل]این جلسه در میان صحنه های پر سر و صدا شکست خورد
4. A rowdy group of boys ran through the streets.
[ترجمه ترگمان]گروهی از پسرها در خیابان ها می دویدند
[ترجمه گوگل]یک گروه پر سر و صدا از پسران به خیابان ها می رفتند
5. The party was ruined by a couple of rowdy gatecrashers.
[ترجمه ترگمان] مهمونی توسط یه زوج \"gatecrashers\" خراب شد
[ترجمه گوگل]این حزب توسط یک زن و شوهر از دروازه های دروغین خراب شد
6. They were being extremely rowdy and the manager had to ask them to leave.
[ترجمه ترگمان]آن ها بسیار پر سر و صدا بودند و مدیر باید از آن ها بخواهد که آنجا را ترک کنند
[ترجمه گوگل]آنها بسیار سرخورده بودند و مدیر باید از آنها بخواهد که ترک کنند
7. But like a lot of his rowdy friends, he is settling down.
[ترجمه ترگمان]، اما مثل خیلی از دوستای his اون داره اینجا زندگی می کنه
[ترجمه گوگل]اما مانند بسیاری از دوستان پر سر و صدا او، حل و فصل است
8. The meeting was a somewhat rowdy affair.
[ترجمه ترگمان]این ملاقات یک موضوع نسبتا شلوغ بود
[ترجمه گوگل]این جلسه تا حدودی رنج آور بود
9. No kin to speak of, except for that rowdy bunch in Ireland, of course.
[ترجمه ترگمان]البته غیر از اون دسته جارو جنجال در ایرلند
[ترجمه گوگل]البته، به جز آن دسته از پرنده ها در ایرلند، هیچ حرفی برای گفتن نداریم
10. Our fans may be a little rowdy, but they don't throw things.
[ترجمه ترگمان]هواداران ما ممکن است کمی پر سر و صدا باشند، اما آن ها چیزها را پرت نمی کنند
[ترجمه گوگل]طرفداران ما ممکن است کمی سرگردان باشند، اما آنها چیزی را پرتاب نمی کنند
11. Pans and scans: Rowdy Gaines gets my vote as best analyst at these Games thus far.
[ترجمه ترگمان]اسکن و اسکن: Rowdy Gaines در این بازی ها به عنوان بهترین تحلیل گر در این بازی ها شرکت می کند
[ترجمه گوگل]تبلت ها و اسکنهای Rowdy Gaines رای من را به عنوان بهترین تحلیلگر در این بازی ها تا کنون می گیرد
12. He is a pleasant child, but often rowdy, disobedient and rough with others.
[ترجمه ترگمان]او کودک مطبوعی است، اما اغلب خشن، سرکش و خشن با دیگران است
[ترجمه گوگل]او یک فرزند دلسوز است، اما اغلب شلوغ، نافرمانی و خشن با دیگران است
13. The crack troops' annual knees-up became so rowdy, police were forced to raid it.
[ترجمه ترگمان]نیروهای ترک که زانوهای سالانه تشکیل می دهند به شدت شلوغ شده اند و پلیس مجبور به حمله به آن شده است
[ترجمه گوگل]زانوهای سالیانه نیروهای ترک، خیلی زحمت کشیدند، پلیس مجبور شد به آن حمله کند
14. They were thrown out of the bar for rowdy behaviour.
[ترجمه ترگمان]آن ها به خاطر رفتار پر آشوب به بیرون پرتاب شدند
[ترجمه گوگل]آنها برای رفتار پر سر و صدا از نوار خارج شدند