کلمه جو
صفحه اصلی

autistic


معنی : توهمی، وابسته به خیالپرستی
معانی دیگر : وابسته به خیال پرستی، توهمی

انگلیسی به فارسی

اوتیستیک، توهمی، وابسته به خیالپرستی


وابسته به خیال‌پرستی، توهمی


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having the developmental disorder of autism.

- A number of autistic adults live in a group home in our neighborhood.
[ترجمه ترگمان] تعدادی از بزرگسالان اوتیسمی در یک گروه در محله ما زندگی می کنند
[ترجمه گوگل] تعدادی از بزرگسالان مبتلا به اوتیسم در یک گروه خانه در محله ما زندگی می کنند

(2) تعریف: characteristic of autism.

- autistic features
[ترجمه ترگمان] ویژگی های کودکان
[ترجمه گوگل] ویژگی های اوتیستیک

• characterized by or suffering from autism (developmental disturbance characterized by lack of interaction with the environment)
an autistic person suffers from autism.

مترادف و متضاد

توهمی (صفت)
autistic

وابسته به خیال پرستی (صفت)
autistic

جملات نمونه

1. an autistic child
کودک مبتلا به اوتیسم

2. They only realised he was autistic after reading a newspaper article on the symptoms.
[ترجمه ترگمان]آن ها تنها زمانی فهمیدند که بعد از خواندن مقاله یک روزنامه در مورد نشانه ها اوتیسم دارد
[ترجمه گوگل]آنها فقط متوجه شدند اوتیسم پس از خواندن مقاله روزنامه در مورد علائم

3. The National Autistic Society will now operate a phone line for families in the region affected by autism.
[ترجمه ترگمان]جامعه بیماران اوتیسم هم اکنون در حال راه اندازی یک خط تلفن برای خانواده ها در منطقه مبتلا به اوتیسم است
[ترجمه گوگل]انجمن ملی اوتیستیک اکنون یک خط تلفن برای خانواده های منطقه ای که تحت تاثیر اوتیسم قرار می گیرند عمل می کند

4. The earlier an autistic child gets treatment, the better the chances of success.
[ترجمه ترگمان]قبل از این که کودک اوتیسمی به درمان مبتلا شود، احتمال موفقیت بیشتر می شود
[ترجمه گوگل]پیش از آنکه کودک مبتلا به اوتیسم درمان شود، شانس موفقیت بهتر است

5. One child in 5 000 is autistic.
[ترجمه ترگمان]یک کودک در ۵ هزار کودک اوتیسمی است
[ترجمه گوگل]یک کودک در 5000 اوتیسم است

6. Ian Squires, severely autistic, returned to Islington in 1986 from a residential school where he'd been happy.
[ترجمه ترگمان]یان اسکوایرز، که به شدت اوتیسم داشت، در سال ۱۹۸۶ از یک مدرسه مسکونی به Islington بازگشت که در آنجا خوشحال بود
[ترجمه گوگل]ایان سکیورز، به شدت مبتلا به اوتیسم، در سال 1986 از یک مدرسه مسکونی که در آن خوشحال بود به اسلینگتون بازگشت

7. Some autistic children have limited communication skills.
[ترجمه ترگمان]برخی از کودکان اوتیسمی توانایی های ارتباطی محدودی دارند
[ترجمه گوگل]برخی از کودکان مبتلا به اوتیسم مهارت های ارتباطی محدودی دارند

8. Autistic intelligence varies widely, from severe retardation to savant syndrome.
[ترجمه ترگمان]هوش Autistic به طور گسترده ای از عقب ماندگی شدید به سندروم دان منتقل می شود
[ترجمه گوگل]هوش اوتیستیک به طور گسترده ای از عقب ماندگی شدید تا سندرم وانانت متفاوت است

9. I think there is something of an autistic culture developing in this country and worldwide.
[ترجمه ترگمان]من فکر می کنم یک فرهنگ اوتیسمی در این کشور و سراسر جهان وجود دارد
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم چیزی در مورد فرهنگ اوتیستیک در این کشور و در سراسر جهان وجود دارد

10. It would be down - right autistic to write to the newspapers and complain.
[ترجمه ترگمان]این ممکن است که کودکان اوتیسمی به روزنامه ها نامه بنویسند و شکایت کنند
[ترجمه گوگل]این می تواند به پایین بودن - اوتیست راست برای نوشتن به روزنامه ها و شکایت

11. But strikingly, Hudenko and team found that autistic children almost never produce unvoiced laughs.
[ترجمه ترگمان]اما strikingly و تیم دریافته اند که کودکان اوتیسمی که تقریبا هیچ وقت خنده unvoiced را تولید نمی کنند
[ترجمه گوگل]اما به طور قابل ملاحظه ای، هودنکو و تیم متوجه شدند که کودکان مبتلا به اوتیسم تقریبا هرگز خنده های بی صدا را تولید می کنند

12. The public has a perception that all autistic children have special talents.
[ترجمه ترگمان]مردم درک می کنند که همه کودکان اوتیسمی دارای استعدادهای ویژه هستند
[ترجمه گوگل]مردم ادعا می کنند که تمام کودکان مبتلا به اوتیسم دارای استعدادهای ویژه هستند

13. Specifically, they found autistic children had 79 percent more neurons in the dorsolateral prefrontal cortex and 29 percent more in the mesial prefrontal cortex than other kids.
[ترجمه ترگمان]به طور خاص، آن ها دریافتند که کودکان اوتیسمی ۷۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی dorsolateral و ۲۹ درصد بیشتر در قشر پیش پیشانی mesial نسبت به دیگر کودکان مبتلا شده اند
[ترجمه گوگل]به طور خاص، کودکان مبتلا به اوتیسم 79 درصد بیشتر از نورون های در قشر پیشانی مغز و 29 درصد بیشتر در قشر پیشانی مغز در مقایسه با سایر بچه ها بودند

14. The American Academy of Pediatrics says young autistic children should enter some kind of learning program.
[ترجمه ترگمان]آکادمی پزشکان اطفال آمریکا می گوید کودکان اوتیسمی نیز باید به نوعی از این برنامه آموزشی وارد شوند
[ترجمه گوگل]آکادمی آمریکایی کودکان می گوید کودکان جوان مبتلا به اوتیسم باید به نوعی برنامه یادگیری وارد شوند

15. The movie stars Dustin Hoffman as an autistic man.
[ترجمه ترگمان]ستاره های فیلم، داستین هافمن را به عنوان یک فرد مبتلا به اوتیسم به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]ستاره فیلم دواستین هافمن به عنوان یک مرد اوتیستیک

پیشنهاد کاربران

Trying to be an artist
Less artistic and more autistic. : تمام چیزی که این جمله میگه اینه که بیشتر توهمی هستی تا آرتیست

ترجمه ای که آمده ( توهمی، وابسته به خیالپرستی ) هیچ ربطی به اوتیستیک ندارد و کاملا اشتباه است. بسیاری از واژه های اوتیسم/ اوتیست/ اوتیستیک استفاده می کنند و ترجمه ی درست آن به فارسی هم در خودماندگی است.

توهمی
It's a kink you autistic fuck : کسخل توهمی این یه کینکه
Would you hire an autistic teen actoress ?

⁦✔️⁩مبتلا به بیماری اوتیسم، اوتیسمی

My battle to get my 💥autistic💥 son into a suitable school
Jessie Hewitson’s son, 11, is 💥autistic💥. It took months of sleepless nights, emotional turmoil and an expensive fight with the local education authority to get him into the right school
TheTimes. com@


کلمات دیگر: