کلمه جو
صفحه اصلی

prissy


معنی : اراسته، مردیا جوان زن صفت، تر و تمیز
معانی دیگر : (عامیانه) پر ادا و اطوار، دیر خشنود، بهانه گیر، مرتب

انگلیسی به فارسی

اراسته، مرتب، تروتمیز، مردیا جوان زن صفت


پرسی، مردیا جوان زن صفت، تر و تمیز، اراسته


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: prissier, prissiest
مشتقات: prissily (adv.), prissiness (n.)
• : تعریف: overly proper; prim.
مترادف: prim
مشابه: priggish, proper, prudish, stuffy, uptight

- I don't feel comfortable acting naturally around her because she is so prissy.
[ترجمه ترگمان] احساس راحتی نمی کنم چون او خیلی آرام است
[ترجمه گوگل] من احساس راحتی نمی کنم به طور طبیعی در اطراف او به دلیل اینکه او خیلی محکم است

• highly meticulous or strict person; finicky or fussy person; affectedly neat or prim person
(slang) precise, exacting; strict, meticulous; dandified, overly concerned with one's own appearance
if you describe someone as prissy, you think that they always behave very correctly in a fussy way and are easily shocked by anything rude or improper; an informal word.

مترادف و متضاد

اراسته (صفت)
brisk, clean-limbed, decent, spruce, decorous, natty, politic, prissy

مرد یا جوان زن صفت (صفت)
prissy

تر و تمیز (صفت)
trim, trig, spick-and-span, prissy, shipshape

particular and fussy


Synonyms: epicene, fastidious, finicky, genteel, goody-goody, goody-two-shoes, overnice, pansified, persnickety, picky, precious, prim, prim and proper, prudish, puritanical, sissified, sissy, squeamish, stickling, strait-laced, stuffy, tight-laced, Victorian


Antonyms: informal, unconcerned


جملات نمونه

1. Children's clothes that are attractive without being prissy.
[ترجمه ترگمان]لباس هایی که بدون prissy جذاب هستند
[ترجمه گوگل]لباس های کودکان که جذاب هستند و بدون اینکه از آنها استفاده شود

2. She was a prissy little girl.
[ترجمه ترگمان]اون یه دختر باهوشی بود
[ترجمه گوگل]او یک دختر کوچولو کوچک بود

3. Stepan Verkhovensky is prissy, frenchified, very feminine though not at all homosexual.
[ترجمه ترگمان]استپان Verkhovensky آرام، آراسته و زنانه است، هرچند که اصلا همجنس باز نیست
[ترجمه گوگل]استپان ورچوهنسکی، زنباری، زنانه و زنانه است، گرچه او همجنس گرا نیست

4. To argue would be prissy, he decided.
[ترجمه ترگمان]او تصمیم گرفت که بحث کردن بی نتیجه بماند
[ترجمه گوگل]استدلال می کند که می تواند خطا باشد، تصمیم گرفت

5. She always irritated me - she was so prissy.
[ترجمه ترگمان]اون همیشه منو عصبانی می کرد - اون خیلی باهوش بود
[ترجمه گوگل]او همیشه من را تحریک کرد - او خیلی محکم بود

6. It's certainly not for the prissy of nature but then the original novel was also considered at the time rather racy.
[ترجمه ترگمان]مسلما برای the طبیعت هم چنین نیست، اما در آن زمان رمان اصیل نیز در آن زمان نسبتا مهیج در نظر گرفته شد
[ترجمه گوگل]این قطعا برای طبیعت نیست بلکه رمان اصلی نیز در آن زمان در نظر گرفته شده بود و نه کلاسیک

7. And so I'm gwine give you my Prissy fo'yo'own maid. ".
[ترجمه ترگمان]و بنابراین من هم Prissy را به تو خواهم داد \"
[ترجمه گوگل]و بنابراین من gwine خدمتکار Prissy fo'yo'own من را به من بدهید '

8. Prissy produced the sugar - tit, given her that morning by Mammy, and the baby's wails subsided.
[ترجمه ترگمان]پریسی نان قندی را دراورد و آن روز صبح با مامی او را به او هدیه کرد، و صدای نوزاد نیز فروکش کرد
[ترجمه گوگل]Prissy این قند را تولید می کند، که آن روز صبح توسط مامان به او داده شد، و زخم های کودک فروکش کرد

9. Prissy, looking up, saw her and her mouth opened to yell.
[ترجمه ترگمان]پریسی که به بالا نگاه می کرد، او را دید و دهانش باز شد تا فریاد بزند
[ترجمه گوگل]Prissy، نگاه کردن، او را دیدم و دهان او را به گریه افتادند

10. " Yas'm,'said Prissy and, turning, sauntered down the walk at snail's gait.
[ترجمه ترگمان]پریسی گفت: بله، خان وم، و به راه رفتن در راه رفتن به قدم زدن مشغول شد
[ترجمه گوگل]'یاسم،' گفت: 'پرسی و، تبدیل، sauntered راه رفتن در راه رفتن حلزون

11. " Yas'm, Ah sho is, " Prissy agreed fervently.
[ترجمه ترگمان]پریسی با شور و حرارت موافقت کرد: بله، حتما
[ترجمه گوگل]'یاسم، آه شو است،' پرسی با مشتاقانه موافقت کرد

12. Thank God, Prissy knew all about midwifery.
[ترجمه ترگمان]خدا را شکر، پریسی همه midwifery را بلد بود
[ترجمه گوگل]خدا را شکر، پریسی همه چیز درباره مامایی را می دانست

13. " Yas 'm,'said Prissy, expanding with importance.
[ترجمه ترگمان]پریسی با اهمیت گفت: \" بله، بله، بله
[ترجمه گوگل]'یاس'، گفت: 'پرسی، با اهمیت گسترش

14. Prissy burst into tears and incoherent mumblings: " Poke!
[ترجمه ترگمان]پریسی شروع کرد به گریه و غرغر کردن و غرغر کردن: پوک!
[ترجمه گوگل]Prissy به اشک و پریشانی ناسازگار 'تکان دادن!

15. Scarlett glared at her and Prissy shrank back, trying to pull loose.
[ترجمه ترگمان]اسکارلت به او چشم غره رفت و پریسی خود را عقب کشید و سعی کرد خود را رها کند
[ترجمه گوگل]اسکارلت در او خیره شده و پریسی به عقب افتادن، سعی می کند شل شود

پیشنهاد کاربران

زود رنج

بیش از حد شسته رفته

سوسول

A: You want some cocaine
B: No, we don't want any cocaine, Amanda
You don't know what you're doing
A: no fears, Jerry. Ralph knows exavmctly what he's doing. Nothing to worry about
B: Great. I won't be part of this
⁦👁️A: You are so goddamn 👁️prissy
. . . تو خیلی سوسولی


کلمات دیگر: