کلمه جو
صفحه اصلی

at once


معنی : یکسره، فورا، یک بارهای
معانی دیگر : بیدرنگ، باخم، باهم، یک دفعه

انگلیسی به فارسی

فورا، یکسره، یک بارهای


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
(1) تعریف: at the same time.

- Everyone arrived at once.
[ترجمه امین جهانگرد] همه با هم رسیدن
[ترجمه ترگمان] همه فورا رسیدند
[ترجمه گوگل] همه یکبار وارد شدند

(2) تعریف: now; immediately; without any delay.

- We must leave at once.
[ترجمه ترگمان] باید فورا حرکت کنیم
[ترجمه گوگل] ما باید بلافاصله ترک کنیم

• immediately, right now; all at once, all together, at the same time

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] فورا، مستقیما

مترادف و متضاد

یکسره (قید)
exactly, across, indiscriminately, altogether, all, at once, non-stop

فورا (قید)
at once, anon, instantly, right away, straightway, forthwith, hastefully, therewith

یک بارهای (قید)
suddenly, at once

جملات نمونه

1. Better deny at once than promise long.
[ترجمه ترگمان]بهتر است فورا انکار کنی تا قول بدهی
[ترجمه گوگل]بهتر است یک بار از وعده هایت انکار کند

2. He that doth most at once doth least.
[ترجمه ترگمان]در هر حال این طور است
[ترجمه گوگل]او که بیشترین بار در هر لحظه می کشد

3. No man can do two things at once.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند دو کار را یکجا انجام دهد
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند دو بار در یک زمان انجام دهد

4. No man ever became thoroughly bad all at once.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی در آن واحد به هیچ وجه بد خلق نشده است
[ترجمه گوگل]هیچ کس تا به حال به طور کامل بد همه در یک بار

5. No man ever became thoroughly bad at once.
[ترجمه ترگمان]هیچ مردی در آن واحد به هیچ وجه بد خلق نشده است
[ترجمه گوگل]هیچ کس تا به حال به طور کامل در یک زمان کاملا بد نیست

6. Who undertakes many things at once, seldom does anything well.
[ترجمه ترگمان]چه کسی همه کارها را فورا انجام می دهد، به ندرت کار خوبی انجام می دهد
[ترجمه گوگل]چه کسی چندین بار مرتبا کار می کند، به ندرت کار خوبی می کند

7. One cannot be in two place at once.
[ترجمه ترگمان]هیچ کس نمی تواند در آن واحد در دو جا باشد
[ترجمه گوگل]یک بار نمیتواند در دو مکان باشد

8. If necessary I can come at once.
[ترجمه ترگمان]اگر لازم شد فورا بیایم
[ترجمه گوگل]در صورت لزوم می توانم بلافاصله بروم

9. We must appoint a new teacher at once to the mountain school.
[ترجمه ترگمان]ما باید یک معلم جدید را بلافاصله به مدرسه کوهستان منصوب کنیم
[ترجمه گوگل]ما باید یک مدرس جدید را به مدرسه کوهستان اختصاص دهیم

10. I took the hint and left at once.
[ترجمه امین جهانگرد] من نکترو گرفتم و بلافاصله رفتم
[ترجمه ترگمان]اشاره کردم و فورا حرکت کردم
[ترجمه گوگل]من اشاره کردم و یک بار به سمت چپ رفتم

11. She determined to go at once.
[ترجمه ترگمان]تصمیم گرفت فورا برود
[ترجمه گوگل]او مصمم به انجام یک بار شد

12. The President fastened on the idea at once.
[ترجمه ترگمان]رئیس دادگاه فورا به این فکر افتاد
[ترجمه گوگل]رئیس جمهور بر این ایده یک بار تأکید کرد

13. The receptionist recognized him at once.
[ترجمه ترگمان]متصدی پذیرش فورا او را شناخت
[ترجمه گوگل]مدافع حقوقدان او را یک بار شناخت

14. He suggests you leave here at once.
[ترجمه ترگمان]اون پیشنهاد میده که فورا اینجا رو ترک کنی
[ترجمه گوگل]او پیشنهاد می کند که از اینجا بگذرید

پیشنهاد کاربران

به طور همزمان

یک باره

یکدفعه، یهویی

ناگهان

بلافاصله


suddenly

با دو معنی
1. بلافاصله، فورا ( immediately )
When I saw him I recognized him at once

2. همزمان
Don’t all talk at once

به طور همزمان
الان
سریع . زود

توامان

یک مرتبه/دفعه،
با هم

1 ) Everyone began talking at once
2 ) Can you run both of these programs at once?

Right away

یه دفعه
بهترین ترجمش میشه بنظرم

در عین حال

۱. الساعه - فوراً - فِلفور
۲. همزمان یا بطور همزمان - در یک زمان

1. immediately
◀️ "I fell asleep at once"
⬛SIMILAR :
immediately / right away / right now / now / straight away
instantly / instantaneously / directly / suddenly / abruptly
summarily / forthwith / promptly / without delay - hesitation
without further ado / quickly / as fast as possible
as soon as possible / fast / speedily / with all speed
like a shot / in - like a flash
⬛OPPOSITE :
later / in due course

2. At the same time; simultaneously
◀️ "computers that can do many things at once"
⬛SIMILAR :
at the same time / at one and the same time / at the same instant - moment / ( all ) together / simultaneously
as a group / in unison / in concert / in chorus
⬛ Opposite :
singly / in dribs and drabs

◀️ Join me to see it's possible to learn multiple languages at once


کلمات دیگر: