1. frown upon (or on)
ناپسند شمردن،ناخشنودی نشان دادن،مذموم شمردن
2. her frown was an indication of her displeasure
اخم کردن او نشانه ی ناخشنودی او بود.
3. the judge's frown hushed the courtroom
اخم قاضی،دادگاه را ساکت کرد.
4. the teacher's frown cowed the students
اخم آموزگار دانش آموزان را مرعوب کرد.
5. when he saw me, his frown became deeper
وقتی مرا دید اخم او ژرف تر شد.
6. an old man with a perpetual frown
پیرمردی با اخم همیشگی
7. dark heavy brows beetling in a frown
ابروان سیاه و پر پشت که به حالت عبوس درآمده بودند
8. she marked her displeasure by a frown
او ناخشنودی خود را با اخم و تخم کردن هویدا کرد.
9. ten thousand dollars a month is nothing to frown at
ده هزار دلار در ماه پولی نیست که بتوان از آن چشم پوشی کرد.
10. Never frown,because you never know who is falling in love with your smile.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت اخم نکن، چون هیچ وقت نمی دونی چه کسی عاشق لبخند تو شده
[ترجمه گوگل]هرگز از دست ندهید، زیرا شما هرگز نمی دانید چه کسی دوست دارد لبخند شما را ببندد
11. Never frown, even when you are sad, because you never know who is falling in love with your smile.
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی ناراحتی، حتی وقتی ناراحتی، چون هیچ وقت نمی دونی چه کسی عاشق لبخند تو شده
[ترجمه گوگل]هرگز دست نزنید، حتی زمانی که غمگین هستید، زیرا شما هرگز نمی دانید که چه کسی دوست دارد لبخند بزند
12. never frown, even when you are sad, because you never know who is falling in love with your smile.
[ترجمه ترگمان]حتی وقتی ناراحتی، حتی وقتی ناراحتی، چون هیچ وقت نمی دونی چه کسی عاشق لبخند تو شده
[ترجمه گوگل]هرگز از دست ندهید، حتی زمانی که غمگین هستید، زیرا شما هرگز نمی دانید که چه کسی دوست دارد با لبخند تو باشد
13. The boy gave a small frown.
[ترجمه ترگمان]پسر اخم کرد
[ترجمه گوگل]پسر کوچولوی کوچکی داد
14. Don't frown you most precious I can give you want.
[ترجمه ترگمان]اخم نکن بیش ترین چیزی که می توانم به تو بدهم
[ترجمه گوگل]از دست ندهید گرانبهایی که من می توانم به شما بدهم
15. She saw his quick frown and hastened to explain.
[ترجمه ترگمان]او اخمی کرد و دوید تا توضیح دهد
[ترجمه گوگل]او را فریاد کشید و سریعا توضیح داد
16. He looked at her with a puzzled frown.
[ترجمه ترگمان]با اخمی حاکی از حیرت به او نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او با خجالت زدن به او نگاه کرد
17. A frown quickly wiped away her smile.
[ترجمه ترگمان]اخمی به سرعت لبخندش را پاک کرد
[ترجمه گوگل]فریاد کشید و لبخندش را پاک کرد
18. His forehead was bunched in a frown.
[ترجمه ترگمان]پیشانی اش درهم کشیده بود
[ترجمه گوگل]پیشانی او در یک فریاد بسته بود