1. remorse pricked his conscience
ندامت وجدانش را عذاب می داد.
2. without remorse
بدون ترحم،بی رحم
3. he was full of remorse for having slapped his own mother
از این که به مادر خودش سیلی زده بود غرق ندامت بود.
4. he was stung by remorse
پشیمانی او را رنج می داد.
5. the murderer exhibited no remorse
قاتل هیچگونه پشیمانی از خود نشان نداد.
6. the condemned showed no sign of remorse
محکوم نشانی از ندامت بروز نداد.
7. he didn't even give a hint of remorse
او حتی اثری از ندامت از خود نشان نداد.
8. He seemed to feel no remorse at all.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که اصلا پشیمان نیست
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید که هیچ گاه از هم پاشید
9. One person to stay two remorse, and three tours.
[ترجمه ترگمان]یک نفر باید دو نوع پشیمانی و سه تور داشته باشد
[ترجمه گوگل]یک نفر که دو راز و سه سفر داشته باشد
10. He felt no remorse for the murders he had committed.
[ترجمه ترگمان]به خاطر قتلی که مرتکب شده بود احساس پشیمانی نمی کرد
[ترجمه گوگل]او به خاطر قتلهایی که مرتکب شده بود، بهانه ای نداشت
11. In a fit of remorse she burnt all her lover's letters.
[ترجمه ترگمان]با نوعی پشیمانی، تمام نامه های عاشقانه خود را سوزاند
[ترجمه گوگل]در یک لحظه از همدردی، او تمام نامه های عاشقانه اش را سوزاند
12. She was suddenly smitten with remorse.
[ترجمه ترگمان]ناگهان دچار پشیمانی شده بود
[ترجمه گوگل]او ناگهان با عذاب وجدان کشیده شد
13. Any sign of remorse was completely absent from her face.
[ترجمه ترگمان]هیچ اثری از پشیمانی در چهره اش نبود
[ترجمه گوگل]هر علامت اذیت و آزار به طور کامل از چهره او در دسترس نبود
14. The captives were shot without remorse.
[ترجمه ترگمان]اسیر بدون پشیمانی تیر خورده بودند
[ترجمه گوگل]اسیران بدون همدردی شلیک شدند
15. She was overwhelmed by a surge of remorse.
[ترجمه ترگمان]موجی از پشیمانی او را فرا گرفت
[ترجمه گوگل]او توسط سر و صدای رذیله غرق شد
16. The prisoner shows no remorse for his crimes.
[ترجمه ترگمان]متهم هیچ پشیمانی برای جنایات خود نشان نمی دهد
[ترجمه گوگل]زندانی هیچ جریمه ای برای جنایاتش ندارد