1. He is wise that is honest.
[ترجمه ترگمان]او عاقل است و صادق است
[ترجمه گوگل]او عاقل است که صادقانه است
2. To live is to function. That is all there is in living.
[ترجمه ترگمان]زندگی کردن، کار کردن است این تنها چیزی است که در زندگی وجود دارد
[ترجمه گوگل]برای زندگی کردن، کارکردن است همه چیز در زندگی وجود دارد
3. The laws of Nature, that is to say the laws of God, plainly made every human being a law unto himself, we must steadfastly refuse to obey those laws, and we must as steadfastly stand by the conventions which ignore them, since the statutes furnish us peace, fairly good government and stability, and therefore are better for us than the laws of God, which would soon plunge us into confusion and disorder and anarchy if we should adopt them.
[ترجمه ترگمان]قوانین طبیعت، یعنی قوانین خداوند، به صراحت هر انسانی را به عنوان یک قانون در نظر می گیرد، و باید همان طور که قوانین آن را نادیده می گیرند، از قوانین الهی، که به زودی ما را به اغتشاش و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و هرج و مرج و
[ترجمه گوگل]قوانین طبیعت، بدین معنی است که قوانین خداوند، هر انسان بطور قاعدهی قانون را به خود اختصاص می دهد، ما باید مستقیما از این قوانین پیروی کنیم، و ما باید با احراز شرایط کنوانسیون هایی که آنها را نادیده می گیرند، از زمانی که مقررات فراهم می شود ما صلح، حکومت نسبتا خوب و ثبات و به همین ترتیب برای ما بهتر از قوانین خداوند است، که ما را به زحمتی و اختلال و هرج و مرج می اندازد اگر ما باید آنها را اتخاذ کنیم
4. Their is something that is much more scarce, something rarer than ability. It is the ability to recognize.
[ترجمه ترگمان]آن ها چیزی هستند که بسیار کمیاب است، چیزی بیش از توانایی این توانایی تشخیص آن است
[ترجمه گوگل]آنها چیزهایی هستند که بسیار کمیاب هستند، چیزی کمتر از توانایی این توانایی شناختن است
5. He is never alone that is in the company of noble thoughts.
[ترجمه ترگمان]هیچ وقت تنها نیست که در این دسته از افکار شریف است
[ترجمه گوگل]او هرگز تنها نیست که در شرکت افکار نجیب است
6. He that is master must serve.
[ترجمه ترگمان]او نیز باید خدمت کند
[ترجمه گوگل]او استاد باید خدمت کند
7. Happy is he that is happy in his children.
[ترجمه ترگمان]خوشحال است که از فرزندانش خوشحال است
[ترجمه گوگل]خوشحال است که در فرزندانش خوشحال است
8. He is lifeless that is faultless.
[ترجمه ترگمان]او بی جانش است، درست است
[ترجمه گوگل]او بیخوابی است که بی رحم است
9. The love that is too violent will not last long.
[ترجمه ترگمان]عشقی که بیش از حد خشن است دوام نخواهد آورد
[ترجمه گوگل]عشق بیش از حد خشونت آمیز طول نخواهد کشید
10. He that is master of himself will soon be master of others.
[ترجمه ترگمان]او به زودی ارباب دیگران خواهد شد
[ترجمه گوگل]او که استاد خود است، به زودی سرپرستی دیگران خواهد شد
11. A mill cannot grind with the water that is past.
[ترجمه ترگمان]آسیاب بادی نمی تواند با آب آسیاب کند
[ترجمه گوگل]آسیاب نمی تواند با آب که گذشته است آسیاب کند
12. He that is full of himself is very empty.
[ترجمه ترگمان]او کاملا خالی است
[ترجمه گوگل]او پر از خود بسیار خالی است
13. He that is down, down with him.
[ترجمه ترگمان] اون مرد، اون پایین پیش اونه
[ترجمه گوگل]او که پایین است، پایین با او
14. The mill cannot grind with the water that is past.
[ترجمه ترگمان]آسیا نمی تواند با آبی که از آن گذشته است را آسیاب کند
[ترجمه گوگل]آسیاب نمی تواند با آب که گذشته است، خرد شود
15. He that is full of himself is very [quite] empty.
[ترجمه ترگمان]او که پر از خودش است بسیار [ کاملا ] خالی است
[ترجمه گوگل]او پر از خود بسیار [کاملا] خالی است