(امریکا - خودمانی) معتاد به تلویزیون
couch potato
(امریکا - خودمانی) معتاد به تلویزیون
انگلیسی به فارسی
(آمریکا - عامیانه) معتاد به تلویزیون
انگلیسی به انگلیسی
اسم ( noun )
• : تعریف: (informal) a person whose main leisure pastime is television viewing.
• television addict (slang)
you can use couch potato to refer to someone who is very lazy and who spends a lot of their time sitting watching television; an informal expression.
you can use couch potato to refer to someone who is very lazy and who spends a lot of their time sitting watching television; an informal expression.
مترادف و متضاد
inactive person who watches a lot of television
Synonyms: TV viewer, TV-viewer, bystander, drone, goof-off, goof-off, idler, inactive person, laggard, lazy person, lazy-bones, loafer, lotuseater, lounger, observer, slouch, sluggard, sofa spud, spectator, spud, televiewer, televiewer, television viewer, video-gazer, viewer
جملات نمونه
1. You are such a couch potato on weekends.
[ترجمه امیرافشین] شما آخر هفته ها کاملا به تلویزیون معتاد هستید
[ترجمه مهدی] شما آخر هفته ها مثل یک معتاد به تلوزیون هستید
[ترجمه امیرمحمد] معتاد به تلویزیون
[ترجمه ترجمه شما] شما در اخر هفته مثل ی معتاد تلویزیون هستید
[ترجمه امید] شما در اخر هفته خیلی تلویزیون نگاه میکنید
[ترجمه ترگمان]شما در تعطیلات آخر هفته مثل یک سیب زمینی ساده هستید[ترجمه گوگل]در آخر هفته شما چنین سیب زمینی دارید
2. He's turned into a real couch potato since he subscribed to the sports channel.
[ترجمه امیرحسین] او از وقتی که اشتراک کانال ورزش را گرفته معتاد تلویزیون شده .
[ترجمه ترگمان]او از زمانی که به این کانال ورزشی تعلق داشت تبدیل به یک سیب زمینی شیرین شده بود[ترجمه گوگل]از آنجا که او به کانال های ورزشی مشترک شده است، او به یک سیب زمینی قهوه ای تبدیل شده است
3. No more nonstop basketball for couch potato Congressional staff members.
[ترجمه ترگمان]دیگر بسکتبال بدون توقف برای اعضای کنگره عضو کنگره سیب زمینی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]هیچ بسکتبال بی سابقه برای کارکنان کنگره سیب زمینی ناهار
[ترجمه گوگل]هیچ بسکتبال بی سابقه برای کارکنان کنگره سیب زمینی ناهار
4. Tired of watching the Grammy Awards as a couch potato?
[ترجمه ترگمان]\" \" \" \" \" \" \" \" \" \" \"از نگاه کردن به جوایز\" گرمی \"به عنوان\" یک سیب زمینی \" \"خسته شد؟\"
[ترجمه گوگل]خسته از تماشای جایزه گرمی به عنوان یک سیب زمینی نیمکت نشین؟
[ترجمه گوگل]خسته از تماشای جایزه گرمی به عنوان یک سیب زمینی نیمکت نشین؟
5. The boy was a couch potato. They used to fight over very trivial things.
[ترجمه ترگمان] اون پسر یه سیب زمینی مبل بود آن ها قبلا با چیزهای جزیی می جنگیدند
[ترجمه گوگل]پسر یک سیب زمینی بود آنها برای مبارزه با چیزهای بسیار بی اهمیت استفاده می کردند
[ترجمه گوگل]پسر یک سیب زمینی بود آنها برای مبارزه با چیزهای بسیار بی اهمیت استفاده می کردند
6. You couch potato! Get up and exercise a little during commercials.
[ترجمه ملیکا] تو تنبلی . بلند شو و یکم ورزش کن در حین تبلیغات
[ترجمه ترگمان]تو سیب زمینی می خوری! بلند شوید و در طول آگهی های بازرگانی کمی تمرین کنید[ترجمه گوگل]تو سیب زمینی تو بیدار شدن و تمرین کمی در زمان بازاریابی
7. Ben became a complete couch potato after he bought a new plasma - screen television.
[ترجمه ترگمان](بن)بعد از خرید یک صفحه تلویزیون توری جدید، یک سیب زمینی مبل کامل شد
[ترجمه گوگل]بن بعد از خرید یک تلویزیون پلاسمای جدید، به عنوان یک سیب زمینی کاملا نیمه تمام تبدیل شد
[ترجمه گوگل]بن بعد از خرید یک تلویزیون پلاسمای جدید، به عنوان یک سیب زمینی کاملا نیمه تمام تبدیل شد
8. He a couch potato. He just lies around, eating chips and watching TV all day long.
[ترجمه ترگمان] اون یه سیب زمینی couch اون همین دور و بر دروغ می گه و تمام روز تلویزیون نگاه می کنه
[ترجمه گوگل]او یک سیب زمینی است او فقط در اطراف دروغ می گوید، خوردن تراشه ها و تماشای تلویزیون در تمام طول روز
[ترجمه گوگل]او یک سیب زمینی است او فقط در اطراف دروغ می گوید، خوردن تراشه ها و تماشای تلویزیون در تمام طول روز
9. My father becomes a couch potato during football season.
[ترجمه ترگمان]پدرم در فصل فوتبال به یک سیب زمینی شیرین تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]پدرم در طول فصل فوتبال یک سیب زمینی می شود
[ترجمه گوگل]پدرم در طول فصل فوتبال یک سیب زمینی می شود
10. But just how badly does the couch potato want to be liberated? And at what price?
[ترجمه ترگمان]اما به چه اندازه مبل راحتی که دوست دارد آزاد شود، چقدر بد است؟ و در چه قیمتی؟
[ترجمه گوگل]اما چقدر سیب زمینی مایل به زرد می خواهد آزاد شود؟ و در چه قیمت؟
[ترجمه گوگل]اما چقدر سیب زمینی مایل به زرد می خواهد آزاد شود؟ و در چه قیمت؟
11. In Burns' 2002 update, his couch potato portfolio obtained a 37% total return from 1991 to 200 The average balanced fund returned 45%.
[ترجمه ترگمان]در روز برنز ۲۰۰۲، سبد سیب زمینی تختخوابش ۳۷ درصد بازگشت از سال ۱۹۹۱ تا ۲۰۰ را به دست آورد این صندوق ۴۵ درصد را بازگرداند
[ترجمه گوگل]در برنز 2002 به روز رسانی، سبد خرید سیب زمینی خود را به دست آورد 37٪ بازده کل از 1991 تا 200 صندوق به طور متوسط متعادل 45٪ بازگشت
[ترجمه گوگل]در برنز 2002 به روز رسانی، سبد خرید سیب زمینی خود را به دست آورد 37٪ بازده کل از 1991 تا 200 صندوق به طور متوسط متعادل 45٪ بازگشت
12. He is such a couch potato on weekends.
[ترجمه Dr_rezaei] او در تعطیلات آخر هفته بسیار معتاد به تلویزیون است
[ترجمه ترگمان]او در تعطیلات آخر هفته خیلی ساده است[ترجمه گوگل]او در تعطیلات آخر هفته چنین سیب زمینی قهوه ای است
13. The OED says "couch potato" originated as American slang, meaning "a pennon who spends leisure –time passively or idly sitting around, especially watching television or video tapes" .
[ترجمه ترگمان]لغت نامه انگلیسی آکسفورد می گوید: \"سیب زمینی شیرین\" از زبان آرگو آمریکایی نشات می گیرد، به این معنی که \"a که بی کار یا بی کار می نشیند، به ویژه تماشای تلویزیون یا نوارهای ویدیویی\"
[ترجمه گوگل]OED می گوید 'سیب زمینی نیمکت' به عنوان اسلحه آمریکایی نامیده می شود، به این معنی 'یک پنی است که اوقات فراغت را صرف وقت گذرانی یا بی روح و نشستن می کند، به خصوص تماشای تلویزیون و یا فیلم های ویدئویی'
[ترجمه گوگل]OED می گوید 'سیب زمینی نیمکت' به عنوان اسلحه آمریکایی نامیده می شود، به این معنی 'یک پنی است که اوقات فراغت را صرف وقت گذرانی یا بی روح و نشستن می کند، به خصوص تماشای تلویزیون و یا فیلم های ویدئویی'
14. If there was a prize for the best couch potato, my husband would win it.
[ترجمه ترگمان]اگر یک جایزه برای بهترین سیب زمینی شیرین وجود داشت، شوهرم آن را برنده می شد
[ترجمه گوگل]اگر جایزه ای برای بهترین سیب زمینی ناهار خوری وجود داشته باشد، شوهر من آن را برنده خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اگر جایزه ای برای بهترین سیب زمینی ناهار خوری وجود داشته باشد، شوهر من آن را برنده خواهد کرد
15. Bob, you're a typical couch potato.
[ترجمه ترگمان]\"باب\"، تو یک سیب زمینی معمولی هستی
[ترجمه گوگل]باب، شما یک سیب زمینی نیمکت معمولی هستید
[ترجمه گوگل]باب، شما یک سیب زمینی نیمکت معمولی هستید
پیشنهاد کاربران
Some one who spends a lot of time sitting and watching TV
کسی که زیادتلویزیون می نشیندوتماشامیکنه
کسی که مدام جلوی تلویزیون پهنه
کدو تنبل
( آمریکا - خودمانی ) تنبل٬معتاد تلویزیون
تن پرور
کسی که کرم تلویزیون دارد، دائم تلویزیون می بیند و از سر جایش تکان نمیخورد.
do you agree that you are a couch potato?
قبول داری که کرم تلویزیون داری؟
( به احتمال زیاد دلیل اینکه از واژه potato در این اصطلاح استفاده شده، این است که سیب زمینی معمولا ظاهر بزرگ و درشتی داره و فردی که تحرک کمی داره و تنبل هست نیز ظاهر و اندامش پف دار میشه شبیه سیب زمینی )
do you agree that you are a couch potato?
قبول داری که کرم تلویزیون داری؟
( به احتمال زیاد دلیل اینکه از واژه potato در این اصطلاح استفاده شده، این است که سیب زمینی معمولا ظاهر بزرگ و درشتی داره و فردی که تحرک کمی داره و تنبل هست نیز ظاهر و اندامش پف دار میشه شبیه سیب زمینی )
خوره تلویزیون
آدمهایی رو کاناپه داراز میکشن و تلویزیون میبنند و فقط میخورند
تنبل و تن پرور
عامیانه: تنه لش
این اصطلاح برای افرادی بکار می رود که مدت زیادی را صرف تماشای تلوزیون و یا بازی های رایانه ای می کنند.
افراد تنبل
تلویزیون خواره
A person who spend a lot of time across the TV
آدم لش و لَخت هم معنی میده
Do your life style it's couch potato
یه صفت برای آدمای تنبل و کم تحرکه
تن لش
معتاد تلویزیون!
معنی درباره ی آدم های تنبل هستند که ورزش نمی کنند وفقط پای تلویزیون و گوشی و. . . هستند را میگویند به انگلیسیcouch potato
a person who spend a lot of time for watching tv
پخمه
اینقدر روی مبل میشینه و تلویزیون نگاه می کنه که زیر پاهایش سیب زمینی در بیاد
A person who most of his/her time lie down
infront of the TV and eating lot of unhealthy and junk food
infront of the TV and eating lot of unhealthy and junk food
خب اگه ی نفر مدام جلو تلویزیون باشه ولی لاغر مردنی باشه یا ی نفر چاق باشه ولی تلویزیون نبینه بازم ب جفتشون میشه گفت couch potato؟؟
شخصی که کمی ورزش می کند و یا اصلاً ورزش نمی کند و تلویزیون زیادی تماشا می کند.
عامیانه به معنی نانه لم
همکلاسی
معتاد به تلویزیون اصطلاح امریکایی
آدم تنبلی که فعال نیست و اکثر عمرش رو داره با گوشیش وَر میره یا داره تلوزیون میبینه. یعنی همش سرش تو گوشی و تلوزیون و کامپیوتره
🌠a person who spends little or no time exercising and a great deal of time watching television
◀️ "it is no good you being a couch potato and having a Dobermann"
🌠 a lazy and inactive person
especially : one who spends a great deal of time watching television
🌠 a person who watches a lot of television and does not have an active life
🌠 A couch potato is a lazy person. If your friend calls you a couch potato, she's criticizing the amount of time you spend lying on your couch watching television
🌠a person who spends little or no time exercising and a great deal of time watching television
◀️ "it is no good you being a couch potato and having a Dobermann"
🌠 a lazy and inactive person
especially : one who spends a great deal of time watching television
🌠 a person who watches a lot of television and does not have an active life
🌠 A couch potato is a lazy person. If your friend calls you a couch potato, she's criticizing the amount of time you spend lying on your couch watching television
فرد تنبل و بی خیال
کلمات دیگر: