کلمه جو
صفحه اصلی

clung


معنی : چسبیده، متصل شده
معانی دیگر : زمان گذشته و اسم مفعول فعل: cling

انگلیسی به فارسی

زمان گذشته ساده فعل Cling


قسمت سوم فعل Cling


چسبیده، متصل شده


انگلیسی به انگلیسی

( verb )
• : تعریف: past tense and past participle of cling.

• clung is the past tense and past participle of cling.

Simple Past: clung, Past Participle: clung


مترادف و متضاد

چسبیده (صفت)
sessile, sticking, adhesive, sticky, clinging, clung, coherent

متصل شده (صفت)
clung, syndetic

جملات نمونه

1. her wet dress clung to her weak body
پیراهن خیس او به بدن نحیفش چسبیده بود.

2. a morning glory had clung to a tree and was choking it
نیلوفر محکم به درخت آویخته بود و داشت آنرا خفه می کرد.

3. Another man was rescued as he clung to the riverbank.
[ترجمه ترگمان]همان طور که به کنار رودخانه چسبیده بود، یک مرد دیگر را نجات داده بودند
[ترجمه گوگل]یکی دیگر از مردانی که به رودخانه پیوستند نجات یافت

4. They clung to each other/clung together as they said goodbye.
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم چسبیدند و در حین خداحافظی با هم چسبیدند
[ترجمه گوگل]آنها به یکدیگر چسبیده بودند و با هم می گفتند خداحافظ

5. We got so wet that our clothes clung to us.
[ترجمه کیمیا] انقدر خیس شده بودیم که لباس هامون بهمون چسبیده بود
[ترجمه ترگمان]آنقدر خیس شدیم که clothes به ما چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]ما خیلی مرطوب بودیم که لباس هایمان به ما چسبیده بود

6. He wailed and clung to his mother.
[ترجمه ترگمان]او ناله سر داد و به مادرش چسبید
[ترجمه گوگل]او به مادرم فریاد زد

7. The mud clung to my shoes.
[ترجمه ترگمان]گل به کفش های من چسبیده بود
[ترجمه گوگل]گل به کفش من بستگی دارد

8. He clung to the lifeline and the woman pulled him towards the bank.
[ترجمه ترگمان]او به خط زندگی چسبیده بود و زن او را به طرف ساحل کشید
[ترجمه گوگل]او به حیاط خلوت چسبیده بود و زن او را به سمت بانک کشیده بود

9. The pages of this book have clung together.
[ترجمه ترگمان]صفحات این کتاب به هم چسبیده
[ترجمه گوگل]صفحات این کتاب به هم پیوسته اند

10. The baby clung onto its mother.
[ترجمه ترگمان]بچه به مادرش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]کودک بر روی مادرش چسبیده است

11. The ship clung to the shore.
[ترجمه ترگمان]کشتی به ساحل چسبیده بود
[ترجمه گوگل]کشتی به ساحل چسبیده است

12. Many pages of his diary have clung together.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از صفحات خاطراتش به هم چسبیده اند
[ترجمه گوگل]بسیاری از صفحات خاطرات او با یکدیگر همپوشانی دارند

13. The baby monkey clung to its mother.
[ترجمه ترگمان]میمون کوچولو به مادرش چسبیده بود
[ترجمه گوگل]میمون کودک به مادرش چسبیده است

14. The children clung together in fear.
[ترجمه ترگمان]بچه ها از ترس به هم چسبیدند
[ترجمه گوگل]بچه ها با هم ترسیدند

15. He clung to the rope with both hands.
[ترجمه ترگمان]با هر دو دستش طناب را چسبید
[ترجمه گوگل]او با هر دو دست به طناب چسبیده بود

پیشنهاد کاربران

( در مورد عقیده و غیره ) رها نکردن،
چسبیدن ( به عقیده ای/تفکری/نظری ) ،
( با محکم چسبیدن ) نگهداشتن

QAnon adherents 💥clung💥 to the widely circulated belief that Trump would be inaugurated for a second term on March 4

Cling clung clung
چسبیدن
Stick to


کلمات دیگر: