کلمه جو
صفحه اصلی

enthuse


شوق و ذوق نشان دادن، اشتیاق بروز دادن، شورنمایی کردن، سر ذوق آوردن، به شوق آوردن، (عامیانه)، احساسات رابرانگیختن، غیرت کسی رابخوش اوردن، جسورومتهور ساختن

انگلیسی به فارسی

احساسات را برانگیختن، غیرت کسی را به جوش آوردن، جسور و بی‌باک ساختن


مشتاق، جسور و متهور ساختن، احساسات را برانگیختن، غیرت کسی رابخوش اوردن


انگلیسی به انگلیسی

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: enthuses, enthusing, enthused
• : تعریف: to cause enthusiasm in.
مشابه: intoxicate

• express enthusiasm or excitement
if you enthuse over something, you say excitedly how wonderful or pleasing it is.

جملات نمونه

1. the singer delays (in order) to enthuse the audience
تاخیر خواننده برای مشتاق کردن حضار است.

2. I want my colleagues to continue to enthuse about the job and teach effectively.
[ترجمه ترگمان]من می خواهم همکارانم این کار را ادامه دهند و به طور موثر تدریس کنند
[ترجمه گوگل]من می خواهم همکارانم همچنان در مورد شغل و تدریس به طور موثر آموزش دهند

3. A good retailer will enthuse about his stock and tempt you to try new foods.
[ترجمه ترگمان]یک خرده فروش خوب در مورد سهام خود صحبت می کند و شما را وسوسه می کند تا غذاهای جدید را امتحان کنید
[ترجمه گوگل]یک خرده فروش خوب در مورد سهام خود را مشتاق خواهد کرد و شما را مجذوب مواد غذایی جدید است

4. Soho, meanwhile, enthuse and make me feel like a miserable old fart.
[ترجمه ترگمان]در این میان سوهو و در عین حال مرا مانند یک گوز پیر احساس می کرد
[ترجمه گوگل]Soho، در عین حال، هیجان زده و من را به عنوان یک گوزن نجیب قدیمی احساس می کنم

5. Does your spouse still stimulate and enthuse you?
[ترجمه ترگمان]آیا همسر شما هنوز هم شما را تحریک و تحریک می کند؟
[ترجمه گوگل]آیا همسر شما هنوز شما را تحریک و تحریک می کند؟

6. The best Rather could do was enthuse about shadowy figures in crowds who might or might not be somebody guilty of something.
[ترجمه ترگمان]بهترین کاری که می توانست بکند این بود که درباره چهره های سایه ای در جمعیتی صحبت کند که ممکن بود کسی را به خاطر چیزی گناهکار نداند
[ترجمه گوگل]بهترین کار این بود که بتوانیم انجام دهیم، در مورد افرادی که سایه دار هستند در جمعیت هایی که ممکن است یا ممکن است کسی به چیزی گناه نداشته باشد، مشتاق است

7. Although Leonardo has attempted to enthuse his players further, he understands the task in hand involves a major push, as well as a degree of perfection from now until the end of term.
[ترجمه ترگمان]اگر چه لئوناردو تلاش کرده است که بازیکنان خود را بیشتر تحت تاثیر قرار دهد، او درک می کند که کار در دست شامل یک فشار بزرگ و نیز درجه کمال از هم اکنون تا پایان ترم است
[ترجمه گوگل]اگر چه لئوناردو تلاش کرده است تا بازیکنانش را بیشتر جذب کند، او درک می کند که وظیفه ای که در دست انجام می شود، فشار زیادی را به همراه دارد و از زمان حال تا پایان دوره، کمال کامل است

8. He did not enthuse over the purchases.
[ترجمه ترگمان]او خرید را انجام نداده بود
[ترجمه گوگل]او بیش از خرید ها را تحریک نمی کرد

9. It's hard not to enthuse after this first episode of Alan Wake.
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که بعد از این قسمت اول، الن بیدار بشه
[ترجمه گوگل]پس از این قسمت اول آلن واک، این سخت نیست

10. And you'll likely get an enthuse sciatic reply from your new friend .
[ترجمه ترگمان]و به احتمال زیاد جواب reply enthuse از دوست جدیدتون به دست میارید
[ترجمه گوگل]و شما به احتمال زیاد یک پاسخ سکته مغزی از دوست جدید خود دریافت خواهید کرد

11. I've repeatedly tried to enthuse him about commercial possibilities, but he scoffs and sends me chases.
[ترجمه ترگمان]چندین بار سعی کردم راجع به امکانات تجاری با او حرف بزنم، اما او مرا دنبال کرد و دنبال نخود سیاه فرستاد
[ترجمه گوگل]من مکررا سعی کردم او را در مورد فرصت های تجاری هراسان بشمارم، اما او مرا می ترساند و من را دنبال می کند

12. Vivian and Wilson, on the other hand, seldom enthuse over their adopted home; half the time, they barely notice it's there.
[ترجمه ترگمان]از طرف دیگر ویویان و ویلسون به ندرت به خانه their می رفتند و نصف این مدت به ندرت متوجه آن می شدند
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، ویوین و ویلسون، به ندرت در خانه خودشان پذیرایی می کنند؛ نیمی از زمان، آنها به سختی متوجه آن است که وجود دارد

13. Enthuse everybody in your company to "Think Customer".
[ترجمه ترگمان]\"به مشتری فکر کنید\"
[ترجمه گوگل]همه را در شرکت خود به 'مشتری فکر کنید' متقاعد کنید

14. I'm not enthuse over my job any more than before.
[ترجمه ترگمان]من بیشتر از قبل از شغلم خسته نشدم
[ترجمه گوگل]من بیشتر از قبل از کارم اشتیاق ندارم

15. Enthuse . Show enthusiasm openly! Rotary should be fun.
[ترجمه ترگمان]enthuse نشان دادن شور و شوق آشکار! روتاری باید سرگرم کننده باشد
[ترجمه گوگل]ممنون شوق را به صورت آشکار نشان دهید روتاری باید سرگرم کننده باشد

"oh, what a beautiful building!" she enthused

با اشتیاق گفت: «آه چه خانه‌ی قشنگی!»


The singer delays (in order) to enthuse the audience.

تأخیر خواننده برای مشتاق کردن حضار است.


پیشنهاد کاربران

شوق و ذوق نشان دادن

To talk about something in an interested way

🔴Enthuse : ( فعل ) با اشتیاق گفتن - با شادی و هیجان نشان دادن یا گفتن - کسی را مستاق و علاقمند کردن
🔴Enthusiast : ( اسم ) شیفته - مشتاق - علاقمند
🔴Enthusiasm : ( اسم ) اشتیاق - علاقمندی - شوق و ذوق - هواخواهی و هوادارای - وجد - الهام
🔴Enthusiastically : ( قید ) مشتاقانه
🔴Enthused : ( صفت ) ( گذشته و قسمت سوم ) مشتاق - علاقه مند - پراشتیاق - پرشور - پرذوق
🔴Enthusiastic : ( صفت ) اینم مثل Enthused معنا میشه. بهترین ترجمه برای این دو کلمه، �پرشور� هست


کلمات دیگر: