کلمه جو
صفحه اصلی

resurrect


معنی : زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن
معانی دیگر : رستاخیز کردن یا شدن، (دوباره) زنده کردن، (از عالم مردگان) بازخیزاندن، خیزاندن، بازخیزیدن، خیزیدن، دوباره رواج دادن، باب کردن

انگلیسی به فارسی

زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن


احیای، زنده کردن، احیا کردن، رستاخیز کردن


انگلیسی به انگلیسی

• bring back to life, raise from the dead; bring back into use
when you resurrect something that has ended, you cause it to exist again.

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: resurrects, resurrecting, resurrected
(1) تعریف: to restore to life or good standing; raise out of death or disrepute.
مشابه: raise

- In the Christian Bible story, Lazarus is resurrected four days after his death.
[ترجمه ترگمان] در کتاب مقدس انجیل، Lazarus چهار روز پس از مرگش دوباره زنده شده است
[ترجمه گوگل] در داستان مسیحی کتاب مقدس، لازاروس چهار روز پس از مرگش زنده می شود
- Attempts have been made to resurrect the denounced former leader recently.
[ترجمه ترگمان] تلاش هایی صورت گرفته است تا این رهبر سابق را دوباره احیا کند
[ترجمه گوگل] اخیرا تلاش ها برای احیای رهبر سابق محکوم شده انجام شده است

(2) تعریف: to use, or call attention to, once again.

- She resurrected her old soccer uniform for the team reunion.
[ترجمه ترگمان] اون لباس قدیمی فوتبال رو برای تجدید دیدار تیم نجات داد
[ترجمه گوگل] او فرم یک فوتبال قدیمی خود را برای پیروزی تیم آورد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to come back to life.
مشابه: rise

مترادف و متضاد

زنده کردن (فعل)
vivify, vitalize, quicken, resuscitate, resurrect

احیا کردن (فعل)
vivify, resuscitate, revive, resurrect, reconstruct

رستاخیز کردن (فعل)
resurrect

جملات نمونه

1. they are trying to resurrect medieval beliefs
آنان می کوشند عقاید قرون وسطایی را دوباره زنده کنند.

2. the day when the dead resurrect
آن روزی که مردگان رستاخیز کنند

3. It is said that this medicine can resurrect the dead.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که این دارو می تواند مردگان را زنده کند
[ترجمه گوگل]گفته شده است که این دارو می تواند مرده ها را دوباره زنده کند

4. Attempts to resurrect the ceasefire have already failed once.
[ترجمه ترگمان]تلاش ها برای احیا مجدد آتش بس یک بار شکست خورده است
[ترجمه گوگل]تلاش ها برای احیای آتش بس یک بار انجام شده است

5. She has been busily trying to resurrect her Hollywood career.
[ترجمه ترگمان]او سخت تلاش کرده بود تا شغل Hollywood را دوباره احیا کند
[ترجمه گوگل]او به شدت سعی در تجدید حیات حرفه وی در هالیوود کرده است

6. That noise is enough to resurrect the dead!
[ترجمه ترگمان]این صدا برای زنده کردن مردگان کافی است!
[ترجمه گوگل]این سر و صدا کافی است تا دوباره مرده شود!

7. "Silverado" was an entertaining but unsuccessful attempt to resurrect the Western.
[ترجمه ترگمان]\" تلاشی ناموفق اما ناموفق برای احیای غربی بود
[ترجمه گوگل]'Silverado' یک تلاش سرگرم کننده اما ناموفق بود تا رستاخیز غرب

8. I do not intend now to resurrect the metaphysical theory I said in Chapter 2 that we do not need.
[ترجمه ترگمان]من قصد ندارم نظریه متافیزیکی را که در فصل ۲ گفتم، احیا کنم که به آن نیازی نداریم
[ترجمه گوگل]من اکنون قصد ندارم که تئوری متافیزیکی را که در فصل 2 گفتم که ما نیازی به آن نداریم احیا کنیم

9. There's a growing drive to resurrect the ancient woodland tradition of charcoal burning.
[ترجمه ترگمان]یک اتومبیل بزرگ برای زنده کردن سنت کهن charcoal در حال سوختن است
[ترجمه گوگل]یک در حال رشد رو به رشد مجدد سنت باستانی جنگل های زغال چوب است

10. It's time to resurrect them as headgear.
[ترجمه ترگمان] وقتشه که اونا رو به عنوان یه پوشش دوباره زنده کنیم
[ترجمه گوگل]زمان آن است که آنها را به عنوان سرپناه احیا کنند

11. Last weekend Tracey had tried to resurrect his relationship with her, now it was Anthony Swan.
[ترجمه ترگمان]آخر هفته گذشته تریسی سعی کرده بود رابطه اش با او را احیا کند، حالا نوبت به انتونی سو ان بود
[ترجمه گوگل]آخر هفته آخر تریسی سعی کرد رابطش با او را دوباره احیا کند، در حال حاضر آنتونی سوان بود

12. Others have tried to resurrect Jackson's career but failed, associates say, because of managerial chaos, backbiting within his inner circle and the singer's legendary flakiness.
[ترجمه ترگمان]برخی دیگر سعی کرده اند که حرفه جکسون را احیا کنند اما با شکست مواجه نشدند، اما همکاران می گویند که به خاطر هرج و مرج مدیریتی، غیبت در دایره درونی او و the افسانه ای خواننده است
[ترجمه گوگل]دیگران تلاش کرده اند تا جکسون را دوباره زنده کنند اما شکست خورد، به گفته همکاران، به علت هرج و مرج مدیریتی، در دایره درونی خود و درهم و برهمی افسانه ای خواننده، بی نظیر است

13. Archangels can use Resurrect only once during a combat.
[ترجمه ترگمان]Archangels می توانند تنها یک بار در طول یک نبرد از resurrect استفاده کنند
[ترجمه گوگل]Archangels می تواند تنها یک بار در طول مبارزه با رستاخیز استفاده کند

14. In any case, most outlawed parties resurrect themselves under a new name.
[ترجمه ترگمان]در هر صورت، اکثر احزاب غیرقانونی خود را تحت یک نام جدید احیا می کنند
[ترجمه گوگل]در هر صورت، اکثر احزاب غیر قانونی خود را تحت یک نام جدید احیا می کنند

the day when the dead resurrect

آن روزی که مردگان رستاخیز کنند


They are trying to resurrect medieval beliefs.

آنان می‌کوشند عقاید قرون وسطایی را دوباره زنده کنند.


پیشنهاد کاربران

برخاستن

قیام کردن

رستاخیز کردن . زنده کردن

The choice of Mr. Malley, instantly resurrected a bitter Washington debate about the 2015 Iran nuclear deal
NEW YORK TIMES@

بازخیزیدن
برخاستن
زِندِهیدن = زنده شدن
م ث مردگان در روز زستاخیز می زندهند.


به زندگی برگشتن

verb
[ obj]
1 : to bring ( a dead person ) back to life
The story is about a scientist who claimed that he could◀️ resurrect the dead.

2 : to cause ( something that had ended or been forgotten or lost ) to exist again, to be used again, etc.
◀️He is trying to resurrect his acting career.
◀️an old government program that is being resurrected
◀️Her reputation has been resurrected. [=restored]

احیا و زنده کردن
رستاخیز و قیامت کردن - زنده شدن مردگان در جهان پس از مرگ

رِزِ رِکت


کلمات دیگر: