1. His speech was one of great triviality.
[ترجمه ترگمان]سخن او یکی از triviality بود
[ترجمه گوگل]سخنرانی او یکی از بزرگترین چیزها بود
2. He was surprised by the triviality of her anxieties.
[ترجمه ترگمان]از حماقت her حیرت کرده بود
[ترجمه گوگل]او از بی تفاوتی نگرانی هایش شگفت زده شد
3. The prison sentence seemed rather harsh, considering the triviality of the offence.
[ترجمه ترگمان]محکومیت زندان اندکی خشن به نظر می رسید، با توجه به اینکه به خاطر توهین کردن به این اهانت دشوار بود
[ترجمه گوگل]حکم زندان با توجه به قصور این جرم به نظر سختگیرانه بود
4. In such ways, fashion and triviality can go hand in hand.
[ترجمه ترگمان]به این ترتیب، مد و triviality می تواند دست به دست هم بدهد
[ترجمه گوگل]در چنین مواردی، مد و بی نظمی می توانند دست به دست هم دهند
5. The application was rejected on the grounds of triviality.
[ترجمه ترگمان]این درخواست در زمینه of رد شد
[ترجمه گوگل]این درخواست بر اساس بی اهمیتی رد شد
6. Books are a triviality . Life alone is great.
[ترجمه ترگمان]کتاب ابتذال است زندگی به تنهایی بسیار بزرگ است
[ترجمه گوگل]کتاب ها بی اهمیت هستند زندگی به تنهایی عالی است
7. He was going to expose their triviality once and for all.
[ترجمه ترگمان]او می خواست triviality را یک بار و برای همیشه برملا کند
[ترجمه گوگل]او قصد داشت تا یک و همه چیز را برایشان بیفزایند
8. In Shariah, advocated the teaching side from the triviality of the "Koran" and "Hadith" direct creation.
[ترجمه ترگمان]در شریعت اسلام از طرف تدریس از ابتذال \"قرآن\" و \"حدیث\" حمایت شده است
[ترجمه گوگل]در شریعت، بخش تدریس از قصد مستقیم ایجاد خلق قرآن و حدیث حمایت کرد
9. Instead, much of what goes on takes on triviality of what, to both, will be everyday life.
[ترجمه ترگمان]در عوض، بسیاری از چیزهایی که در مورد آنچه که به هر دوی آن ها بستگی دارد، زندگی روزمره است
[ترجمه گوگل]در عوض، بسیاری از آنچه که در مورد آن اتفاق می افتد، بی اهمیت بودن چیزی است که به هر دو، زندگی روزمره خواهد بود
10. The second lesson is about triviality.
[ترجمه ترگمان]دومین درس درباره triviality است
[ترجمه گوگل]درس دوم در مورد بی اهمیت بودن است
11. Your work is just going to be mundane triviality.
[ترجمه ترگمان]کار تو فقط کار احمقانه عادی خواهد بود
[ترجمه گوگل]کار شما فقط قصد و کوششی عادی است
12. Real practice was going to expose their triviality once and for all.
[ترجمه ترگمان]عمل واقعی فقط یک بار و برای همیشه برملا می شد
[ترجمه گوگل]تمرین واقعی برای یک بار و برای همه، بی نظمی را به نمایش گذاشت
13. That's because it involves so much triviality and responsibility, even troubles.
[ترجمه ترگمان]به این دلیل که این کار نه تنها triviality و مسئولیت پذیری و حتی مشکلات را هم شامل می شود
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که شامل بسیار بی اهمیت و مسئولیت، حتی مشکلات است
14. The triviality of my memory.
[ترجمه ترگمان] مشکل حافظه - م
[ترجمه گوگل]بی اهمیت بودن حافظه من