کلمه جو
صفحه اصلی

disembowel


معنی : روده در اوردن از، شکم دریدن
معانی دیگر : (امعا و احشا را درآوردن) دل و روده درآوردن

انگلیسی به فارسی

روده درآوردن از، شکم دریدن


دیساموئل، روده در اوردن از، شکم دریدن


انگلیسی به انگلیسی

• remove the entrails from, gut, eviscerate
to disembowel people or animals means to remove their internal organs, especially their stomach, intestines, and bowels.

مترادف و متضاد

روده در اوردن از (فعل)
gut, disembowel, embowel

شکم دریدن (فعل)
eviscerate, disembowel, exenterate

gut


Synonyms: clean, disbowel, draw, empty, eviscerate, exenterate, extract


جملات نمونه

1. It shows a fox being disembowelled by a pack of hounds.
[ترجمه ترگمان]نشان می دهد که یک روباه بوسیله یک گله سگ disembowelled می شود
[ترجمه گوگل]این نشان می دهد که یک روباه با یک تکه اسبها از بین رفته است

2. The hunter disembowelled the antelope.
[ترجمه ترگمان]شکارچی به دنبال بز کوهی رفت
[ترجمه گوگل]شکارچی آنتیلئو را از بین برد

3. He disembowelled the television set.
[ترجمه ترگمان]او تلویزیون را روشن کرد
[ترجمه گوگل]او تلویزیون را خاموش کرد

4. They had an instrument for disembowelling him which they waved aloft in the highest court in the land.
[ترجمه ترگمان]آن ها وسیله ای برای disembowelling داشتند که آن ها را در بالاترین سطح زمین در زمین تکان می دادند
[ترجمه گوگل]آنها ابزاری برای باز کردن او داشتند که آنها در بالای محکمه در این زمین حرکت می کردند

5. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

6. I seriously considered disembowelling Ian for this, but on reflection that would be a little harsh.
[ترجمه ترگمان]جدا فکر می کردم که \"ایان\" به خاطر این قضیه به \"ایان\" فکر کرده ولی فکر نکنم یکم خشن باشه
[ترجمه گوگل]من به طور جدی در این باره گنجانده شدم، اما انعکاس آن کمی سخت بود

7. Yorick had disembowelled himself, messily but effectively, with his samurai sword.
[ترجمه ترگمان]پر ای خودش را با شمشیر سامورایی خالی کرده بود
[ترجمه گوگل]یوریک با شمشیر سامورایی خود را به راحتی و به طور موثر از بین برد

8. We're currently in the process of redesigning Disembowel.
[ترجمه ترگمان]ما در حال حاضر در حال طراحی مجدد disembowel هستیم
[ترجمه گوگل]ما در حال حاضر در حال طراحی مجدد Disembowel هستیم

9. Don't you have some poor animal to disembowel?
[ترجمه ترگمان]تو یه حیوون بیچاره برای دل و روده نداری؟
[ترجمه گوگل]آیا شما بعضی از حیوانات ضعیف را به disembowel نمی کنید؟

10. Sure enough, right in front of her astonished onlookers, she set about disembowelling a dead chick.
[ترجمه ترگمان]به اندازه کافی مطمئن بود که جلوی تماشاچیان حیرت زده او یک دختر مرده را پیدا کند
[ترجمه گوگل]مطمئنا به اندازه کافی، درست در مقابل تماشاگران شگفت انگیزش، او درباره چانه زنی جوجه مرده تصمیم گرفت

11. Liverpool magistrates heard that the illegal videos he sold to dealers all over Britain included scenes of cannibalism and disembowel ment.
[ترجمه ترگمان]قضات لیورپول شنیدند که ویدیوهای غیر قانونی که او به فروشندگان فروخته است در سراسر بریتانیا شامل صحنه های آدم خواری و disembowel می شود
[ترجمه گوگل]مأمورین لیورپول شنیده بودند که فیلم های غیرقانونی او به نمایندگی مجامع سراسر انگلستان به فروش می رسد که حاوی صحنه های قاچاق انسان و انحطاط است

12. This is a war in which children and babies have frequently had their throats cut, and pregnant women been disembowelled.
[ترجمه ترگمان]این جنگی است که در آن کودکان و کودکان مرتبا گلوی خود را بریده و زنان باردار از بین رفته اند
[ترجمه گوگل]این یک جنگ است که کودکان و نوزادان اغلب گلویشان را قطع کرده اند و زنان باردار از بین رفته اند

13. It's like offering an elastoplast to somebody who has just been disembowelled.
[ترجمه ترگمان]مثل این میمونه که به کسی که just شده پیشنهاد بدی
[ترجمه گوگل]این مانند ارائه یک elastoplast به کسی که تازه از بین رفته است

14. She felt it go as if her body had been disembowelled.
[ترجمه ترگمان]احساس کرد که شکمش خالی شده است
[ترجمه گوگل]او احساس کرد که بدنش بیرون می آید

15. Urban myths abound about the birds being able to disembowel a man with their claws.
[ترجمه ترگمان]افسانه های شهری در مورد این پرندگان فراوان است که می توانند مردی را با چنگال خود لمس کنند
[ترجمه گوگل]اسطوره های شهری در مورد پرندگان که قادر به رها کردن یک مرد با پنجه های خود هستند، زیاد است

The hunters disemboweled the deer.

شکارچیان دل و روده‌ی آهو را در آورند.


پیشنهاد کاربران

Bowel میشه روده ( لوله ای بلند برای هضم غذا و انتقال پسماند و تفاله به خارج از بدن )
Disembowel یک فعله به معنای تخلیه بدن جاندار از اندام های داخلی و زائد مثل روده و . . . مثلاً ماهی هارو disembowel میکنن قبل از خوردن
Disembowelment اسمِ این فعل هست

verb
[ obj] : to take the stomach, intestines, etc. , out of ( an animal or person ) : to remove the bowels of ( an animal or person )
◀️The fierce cat uses its claws to disembowel its prey
— sometimes used figuratively
◀️Critics say that the spending cuts will disembowel the program
◀️The hunters disemboweled the deer
شکارچیان دل و روده ی آهو را در آورند

◀️They amputated its arms before disemboweling the Gazelle alive. That was cruel


کلمات دیگر: