کلمه جو
صفحه اصلی

premenstrual


وابسته به قبل از قاعده شدن، پیش ماهانگی، پیش دشتانی، قبل از قاعدگی زنان

انگلیسی به فارسی

قبل از قاعدگی زنان


قبل از قاعدگی، قبل از قاعدگی زنان


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: premenstrually (adv.)
• : تعریف: of, relating to, or occurring during the time immediately preceding the onset of menstruation.

• of the period before the onset of the menstrual cycle; of symptoms appearing before the onset of a menstrual period

جملات نمونه

1. About 70% of women suffer from premenstrual syndrome.
[ترجمه ترگمان]حدود ۷۰ درصد از زنان از سندرم premenstrual رنج می برند
[ترجمه گوگل]حدود 70 درصد زنان مبتلا به سندرم قبل از قاعدگی می شوند

2. Many women suffer from premenstrual tension / syndrome, causing headaches and depression.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زنان از تنش و سندروم premenstrual رنج می برند و باعث سردرد و افسردگی می شوند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زنان از تنش / سندرم قبل از قاعدگی رنج می برند، باعث سردرد و افسردگی می شوند

3. This would not be a premenstrual mental illness either, but it does warrant some discussion.
[ترجمه ترگمان]این یک بیماری روانی نیست، اما برای بحث حکم می کند
[ترجمه گوگل]این نیز نمی تواند یک بیماری روانی قبل از قاعدگی باشد، اما این موضوع برخی از بحث ها را ضروری می داند

4. When we suffer premenstrual symptoms, such as severe mood swings, our desire for sweet and starchy carbohydrates may surge.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که ما از علائم premenstrual مانند نوسانات روحی شدید رنج می بریم، اشتیاق ما برای کربوهیدرات شیرین و starchy ممکن است افزایش یابد
[ترجمه گوگل]هنگامی که ما از علائم قبل از قاعدگی رنج می بریم، مانند نوسانات شدید خلق، میل ما به کربوهیدرات های شیرین و نشاسته ای ممکن است افزایش یابد

5. Two doctors have told her that she has premenstrual syndrome and that most women do.
[ترجمه ترگمان]دو پزشک به او گفته اند که سندروم premenstrual دارد و اغلب زنان این کار را انجام می دهند
[ترجمه گوگل]دو پزشک به او گفته اند که او سندرم قبل از قاعدگی دارد و اکثر زنان آن را انجام می دهند

6. This seemed strange because the very word premenstrual naturally implies hormonal changes.
[ترجمه ترگمان]این عجیب به نظر می رسید چون کلمه very به طور طبیعی نشان دهنده تغییرات هورمونی است
[ترجمه گوگل]این به نظر عجیب و غریب بود؛ زیرا کلمه قبل از قاعدگی به طور طبیعی تغییرات هورمونی را نشان می دهد

7. The food premenstrual women crave most is chocolate.
[ترجمه ترگمان]غذای حاضری که برای زنان فراهم می شود شکلات است
[ترجمه گوگل]زنان غذا قبل از قاعدگی بیشترین اشتیاق را به شکلات می دهند

8. A study suggests Prozac relieves symptoms of premenstrual syndrome. 9 -- U. S. Marines rescue Capt.
[ترجمه ترگمان]مطالعه ای نشان می دهد که Prozac نشانه هایی از سندرم premenstrual را تسکین می دهد ۹ - - U اس افسر عملیات نجات دریایی
[ترجمه گوگل]یک مطالعه نشان می دهد Prozac علائم سندرم پیش از قاعدگی را کاهش می دهد 9 - U S دریانوردان نجات کاپیتان

9. Menopause, premenstrual period, veteran stage, engorged breasts before emmenia, breast nubble.
[ترجمه ترگمان]menopause، دوره premenstrual، مرحله veteran، engorged پستان قبل از emmenia، nubble پستان
[ترجمه گوگل]دوره یائسگی، دوره قبل از قاعدگی، مرحله ی جانبازان، سینه های قبل از عجله، سینه های سینه

10. After the week, looks up the premenstrual, everybody's bustling making merry, carps.
[ترجمه ترگمان]بعد از یک هفته، به بالا نگاه می کند، و همه با bustling، merry، carps
[ترجمه گوگل]بعد از هفته، قبل از قاعدگی به نظر می رسد، شلوغ شدن همه مردم باعث شادی، کپور می شود

11. Helps to alleviate premenstrual syndrome, menopausal symptoms and postmenopausal syndromes.
[ترجمه ترگمان]آلوئه ورا به کاهش علایم premenstrual، عوارض یائسگی و سندروم postmenopausal کمک می کند
[ترجمه گوگل]کمک می کند تا سندرم پیش از قاعدگی، علائم یائسگی و سندرم های پس از یائسگی را کاهش دهد

12. The results also suggest that among women with premenstrual dysphoric disorder (PMDD), who have the most severe symptoms, this decreased ANS activity is permanent regardless of menstrual-cycle phase.
[ترجمه ترگمان]نتایج همچنین نشان می دهد که بین زنان مبتلا به اختلال dysphoric dysphoric (PMDD)، که بیش ترین علایم را دارند، این کاهش فعالیت ANS بدون توجه به مرحله چرخه قاعدگی دائمی است
[ترجمه گوگل]نتایج همچنین نشان می دهد که در میان زنان مبتلا به اختلال افسردگی قبل از قاعدگی (PMDD) که علائم شدیدتری دارند، این کاهش فعالیت ANS دائمی بدون در نظر گرفتن فاز چرخه قاعدگی است

13. Objective : To observe psychological state of premenstrual syndrome ( PMS ) in female students.
[ترجمه ترگمان]هدف: مشاهده وضعیت روانی سندرم premenstrual (PMS)در دانش آموزان دختر
[ترجمه گوگل]هدف بررسی وضعیت روانشناختی سندرم پیش از قاعدگی (PMS) در دانشجویان دختر

14. Objective To investigate the prevalence of premenstrual syndrome and its influential factors in reproductive women.
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی شیوع سندرم premenstrual و عوامل موثر آن در زنان تولید مثلی است
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی شیوع سندرم قبل از قاعدگی و عوامل موثر بر آن در زنان باروری

15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه گوگل]آرزو می کنم که بتوانید از فرهنگ لغت حکم آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!

پیشنهاد کاربران

پیشاقاعدگی، پیش قاعدگی، پیش ازقاعدگی


کلمات دیگر: