1. The headless torso of a man was found in some bushes.
[ترجمه ترگمان]پیکر بی سر یک مرد در میان بوته ها پیدا شد
[ترجمه گوگل]لگن بی سر و صدا یک مرد در برخی از بوته ها یافت شد
2. A glimpse of his bare torso set my pulse racing.
[ترجمه ترگمان]یک نظر بدن لخت او ضربان قلبم را بالا گرفت
[ترجمه گوگل]یک نگاه اجمالی از لگن لختش من مسابقه پالس را تنظیم کردم
3. His torso jerked forward convulsively, and he vomited into the mud and the rain.
[ترجمه ترگمان]بدنش با تشنج به جلو حرکت کرد و او در گل و باران استفراغ کرد
[ترجمه گوگل]تنش او به صورت مخروطی به جلو حرکت کرد و او به گل و باران ختم شد
4. Wearily, she sponged her torso and stomach, cleaning her wounds.
[ترجمه ترگمان]با خستگی بدنش را با شست و شکم پاک کرد و زخم هایش را تمیز کرد
[ترجمه گوگل]به آرامی، او شکم و شکمش را در دست گرفت و زخمهایش را پاک کرد
5. As a sleeping princess, her blank face and torso exaggerate rather than diminish the beauty of her preternaturally leggy dancing.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شاهزاده خواب، چهره سفید و پیکر سفیدش بیش از آن بود که زیبایی of leggy را از خود کم کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاهزاده خانم خواب، صورت و تیغ خالی او به جای کاهش دادن زیبایی رقص پیش از بیداری او، اغراق آمیز است
6. He suffered gaping wounds to his torso.
[ترجمه ترگمان]او از زخم هایی که در بدنش ایجاد شده بود رنج می برد
[ترجمه گوگل]او زخم خمیده به لگن او رنج می برد
7. Kanishka's head and torso were lopped off long ago.
[ترجمه ترگمان]سر و بدنش مدت ها پیش قطع شده بود
[ترجمه گوگل]سر و طاووس Kanishka از مدتها پیش از بین رفته بود
8. Welcome to torso city: these lads don't wear shirts.
[ترجمه ترگمان]به شهر torso خوش آمدید، این پسرها لباس می پوشند
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به شهر توریستی این خانم ها پیراهن پوشیدن ندارند
9. The most important other piece is an upper torso of Athena, who occupied the centre of the gable.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین قطعه، نیم تنه بالایی از آتنا است که مرکز سقفش را اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]مهمترین قطعه دیگر، تنه بالائی از آتنا است که مرکز مرکز را اشغال کرده است
10. To steady himself, he hugged a sculptured torso.
[ترجمه ترگمان]برای ثابت نگه داشتن خودش، او یک مجسمه سنگی را بغل کرد
[ترجمه گوگل]خود را ثابت نگه دارد، او یک لگن مجسمه به پا کرد
11. Now his torso rested in a cup-shaped cart adorned with valour tassels and therapeutic seals.
[ترجمه ترگمان]حالا پیکر او در یک گاری به شکل یک فنجان قرار داشت که با tassels و بنده ای درمانی تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، تنش خود را در یک سبد فنجان شکل تزئین شده با پرچم وحشی و مهر و موم درمانی استراحت
12. With his slitty eyes and buff torso, he plays Eddie as a guy who probably moves his lips when he reads.
[ترجمه ترگمان]با چشمان slitty و هیکل نخودی، ادی را به عنوان کسی که احتمالا وقتی می خواند لب هایش را حرکت می دهد
[ترجمه گوگل]او با چشمان خمیده و چهره اش چسبیده و ادی را به عنوان یک مردی بازی می کند که احتمالا وقتی خواندن می کند، لب هایش را حرکت می دهد
13. It is in the treatment of the upper torso that the artist really shows his mettle.
[ترجمه ترگمان]این در درمان نیم تنه بالایی است که هنرمند به راستی شهامت خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این در درمان لگن فوقانی است که هنرمند واقعا آن را نشان می دهد
14. Slowly rotate your torso to the left, then hold the position a few seconds.
[ترجمه ترگمان]به آرامی تنه خود را به سمت چپ بچرخانید، سپس موقعیت را چند ثانیه نگه دارید
[ترجمه گوگل]ملایم خود را به سمت چپ چرخانید، سپس موقعیت را چند ثانیه نگه دارید
15. Then he kneels on his seat, leans his torso out the window and photographs the woman from above.
[ترجمه ترگمان]سپس روی صندلی اش زانو می زند و از پنجره به بیرون پنجره خم می شود و زن را از بالای سرش عکس می گیرد
[ترجمه گوگل]سپس روی صندلی خود زانو می زند، پنجره را از پنجره بیرون می کشد و زن را از بالا عکس می زند