کلمه جو
صفحه اصلی

torso


معنی : تاب گشت
معانی دیگر : مجسمه ی نیم تنه (به ویژه اگر فاقد سرو دست باشد)، نیم تندیس، (بدن انسان) تنه (بدن بدون سر و دست و پا)، نیم تنه، پیچ یا تاب خوردن، خاصیت تاب گشت

انگلیسی به فارسی

پیچ یا تاب خوردن، تاب گشت، خاصیت تاب گشت


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: torsi, torsos
(1) تعریف: the human body from neck to hips; trunk.
مشابه: body, trunk

(2) تعریف: a representation of the torso in sculpture.

• body of a human being without the head or arms and legs; image or sculpture of a body lacking limbs or the head; something that is incomplete or mutilated
your torso is the main part of your body, excluding your head, arms, and legs; a formal word.

مترادف و متضاد

تاب گشت (اسم)
torso

جملات نمونه

1. The headless torso of a man was found in some bushes.
[ترجمه ترگمان]پیکر بی سر یک مرد در میان بوته ها پیدا شد
[ترجمه گوگل]لگن بی سر و صدا یک مرد در برخی از بوته ها یافت شد

2. A glimpse of his bare torso set my pulse racing.
[ترجمه ترگمان]یک نظر بدن لخت او ضربان قلبم را بالا گرفت
[ترجمه گوگل]یک نگاه اجمالی از لگن لختش من مسابقه پالس را تنظیم کردم

3. His torso jerked forward convulsively, and he vomited into the mud and the rain.
[ترجمه ترگمان]بدنش با تشنج به جلو حرکت کرد و او در گل و باران استفراغ کرد
[ترجمه گوگل]تنش او به صورت مخروطی به جلو حرکت کرد و او به گل و باران ختم شد

4. Wearily, she sponged her torso and stomach, cleaning her wounds.
[ترجمه ترگمان]با خستگی بدنش را با شست و شکم پاک کرد و زخم هایش را تمیز کرد
[ترجمه گوگل]به آرامی، او شکم و شکمش را در دست گرفت و زخمهایش را پاک کرد

5. As a sleeping princess, her blank face and torso exaggerate rather than diminish the beauty of her preternaturally leggy dancing.
[ترجمه ترگمان]به عنوان یک شاهزاده خواب، چهره سفید و پیکر سفیدش بیش از آن بود که زیبایی of leggy را از خود کم کند
[ترجمه گوگل]به عنوان یک شاهزاده خانم خواب، صورت و تیغ خالی او به جای کاهش دادن زیبایی رقص پیش از بیداری او، اغراق آمیز است

6. He suffered gaping wounds to his torso.
[ترجمه ترگمان]او از زخم هایی که در بدنش ایجاد شده بود رنج می برد
[ترجمه گوگل]او زخم خمیده به لگن او رنج می برد

7. Kanishka's head and torso were lopped off long ago.
[ترجمه ترگمان]سر و بدنش مدت ها پیش قطع شده بود
[ترجمه گوگل]سر و طاووس Kanishka از مدتها پیش از بین رفته بود

8. Welcome to torso city: these lads don't wear shirts.
[ترجمه ترگمان]به شهر torso خوش آمدید، این پسرها لباس می پوشند
[ترجمه گوگل]خوش آمدید به شهر توریستی این خانم ها پیراهن پوشیدن ندارند

9. The most important other piece is an upper torso of Athena, who occupied the centre of the gable.
[ترجمه ترگمان]مهم ترین قطعه، نیم تنه بالایی از آتنا است که مرکز سقفش را اشغال کرده است
[ترجمه گوگل]مهمترین قطعه دیگر، تنه بالائی از آتنا است که مرکز مرکز را اشغال کرده است

10. To steady himself, he hugged a sculptured torso.
[ترجمه ترگمان]برای ثابت نگه داشتن خودش، او یک مجسمه سنگی را بغل کرد
[ترجمه گوگل]خود را ثابت نگه دارد، او یک لگن مجسمه به پا کرد

11. Now his torso rested in a cup-shaped cart adorned with valour tassels and therapeutic seals.
[ترجمه ترگمان]حالا پیکر او در یک گاری به شکل یک فنجان قرار داشت که با tassels و بنده ای درمانی تزیین شده بود
[ترجمه گوگل]در حال حاضر، تنش خود را در یک سبد فنجان شکل تزئین شده با پرچم وحشی و مهر و موم درمانی استراحت

12. With his slitty eyes and buff torso, he plays Eddie as a guy who probably moves his lips when he reads.
[ترجمه ترگمان]با چشمان slitty و هیکل نخودی، ادی را به عنوان کسی که احتمالا وقتی می خواند لب هایش را حرکت می دهد
[ترجمه گوگل]او با چشمان خمیده و چهره اش چسبیده و ادی را به عنوان یک مردی بازی می کند که احتمالا وقتی خواندن می کند، لب هایش را حرکت می دهد

13. It is in the treatment of the upper torso that the artist really shows his mettle.
[ترجمه ترگمان]این در درمان نیم تنه بالایی است که هنرمند به راستی شهامت خود را نشان می دهد
[ترجمه گوگل]این در درمان لگن فوقانی است که هنرمند واقعا آن را نشان می دهد

14. Slowly rotate your torso to the left, then hold the position a few seconds.
[ترجمه ترگمان]به آرامی تنه خود را به سمت چپ بچرخانید، سپس موقعیت را چند ثانیه نگه دارید
[ترجمه گوگل]ملایم خود را به سمت چپ چرخانید، سپس موقعیت را چند ثانیه نگه دارید

15. Then he kneels on his seat, leans his torso out the window and photographs the woman from above.
[ترجمه ترگمان]سپس روی صندلی اش زانو می زند و از پنجره به بیرون پنجره خم می شود و زن را از بالای سرش عکس می گیرد
[ترجمه گوگل]سپس روی صندلی خود زانو می زند، پنجره را از پنجره بیرون می کشد و زن را از بالا عکس می زند

پیشنهاد کاربران

the upper part of your body, not including your head or arms

بالاتنه

کمر به بالا

torso ( هنرهای تجسمی )
واژه مصوب: نیم‏تنه
تعریف: مجسمه‏ای که معمولاً تا کمر ساخته می‏شود و ممکن است سر یا دست یا پا نداشته باشد

The upper body except for the head and arms
Also called the trunk
نیم تنه ی بالایی بدن به جز دست ها و سر را می گویند

در کالبدشناسی به بخشی از بدن جاندار که شامل دست ها، پاها، سر، گردن و آلت تناسلی نباشد تنه ( Torso or Trunk ) می گویند. تنه شامل سینه و شکم هم هست

Central part of the living body

The torso or trunk is an anatomical term for the central part, or the core, of the body of many animals ( including humans ) , from which the head, neck, limbs, tail and other appendages extend. The tetrapod torso — including that of a human — is usually divided into the thoracic segment ( also known as the upper torso, where the forelimbs extend ) , the abdominal segment ( also known as the "mid - section" or "midriff" ) , and the pelvic and perineal segments ( sometimes known together with the abdomen as the lower torso, where the hindlimbs extend )

noun
[count] : the main part of the human body not including the head, arms, and legs : trunk
◀️exercises that strengthen the/your torso

◀️I just uploaded a photo with the naked torso as it is not bad apparently

به این ناحیه trunk هم میگن. یعنی تنه. قسمتهایی که زیر یک تیشرت سایز معمولی مخفی شده اند را torso میگن


کلمات دیگر: